یک نویسنده تلویزیونی آفریقایی-آمریکایی ناامید در اعتراض به نمایشی با چهره سیاه پیشنهاد می کند، اما با ناراحتی او، این برنامه به یک موفقیت تبدیل می شود....
یک شاهد فدرال فرار میکند و تیمی از ماموران دولتی او را تعقیب میکنند، اما زمانی که در مسیر بازگشت از میانبر استفاده میکنند، مورد حمله زامبیها قرار میگیرند...
ایچابود کرین، یک آموزگار یانکی، به روستای خوابآوران میآید و عاشق کاترینا ون تاسل میشود. بروم بونز، نامزد کاترینا، میخواهد ایچابود را از سر راه خود بردارد. او لباس شبح سربریده را میپوشد و ایچابود را میترساند. ایچابود از ترس میگریزد و دیگر هرگز دیده نمیشود...
فیلم در مورد یک دانشجوی تازه وارد بنام «متیو» است که در یک آسانسور، در حالی که برق ها قطع شده است، دختر رویاهایش را ملاقات می کند. متیو هیچ گاه چهره ی او را نمی بیند، اما عاشقش می شود. بعد از این ماجرا، تنها چیزی که متیو می داند این است که دختر رویاهایش در یک خوابگاه با ۱۰۰ دختر دیگر زندگی می کند، و او تصمیم می گیرد که هرطور شده او را بیابد…
داستان درباره مدیر مدرسهای است که برای نجات یک مدرسه از تعطیلی به شهری کوچک میرود. در این سفر، او با معلم موسیقی جذاب آن مدرسه آشنا شده و عاشق او میشود. این اتفاق باعث ایجاد تغییراتی در زندگی شخصی و حرفهای او میشود.
لئون پس از اخراج از شرکت خود به دلیل اظهار نظرهای ناپسند و نامناسب، تلاش می کند در هر ایستگاه رادیویی در شیکاگو شغلی پیدا کند. بعدها او نامه ای مبهم به دست می آورد...
گرینچ که حال و حوصله نداشت و به دنبال شرارت میگشت، از خانه خارج شد. او در راه با گربه کلاه به سر روبهرو شد و تصمیم گرفت زندگی را برای آن گربه تلخ و آزاردهنده کند.