پس از مرگ جان هالوران (پیتر رید) ، همسرش لوئیز (لوآنا اندرس) می ترسد که او از ارث او محروم شود. او با ساخت یک داستان در مورد سفر جان به ایالات متحده ، به بقیه خانواده هالوران در ملک ایرلندی خود ملحق می شود و آنها یادبودی برای خواهر جان ، که هشت سال پیش در دریاچه ای درگذشت برگزار می کنند...
از گذرگاه های بازی گرفته تا روزهای سورتمه سواری و درمان سکسکه ، خواهر کوچک کنجکاو کوری کارسون ، کریسی ، خود به تنهایی برای تفریح و ماجراجویی در سراسر شهر سرعت می گیرد!...
پس از چند سال بدون پاکسازی ، آمریکا دوباره به دنبال شروع پاکسازی است و در شهر ایالت تگزاس به نام Los Feliz Valley ، نژادپرستان بی رحم و پست با تمام قدرت خود برای این شب آماده می کنند...
ورود لیسانسه های ثروتمند به شهر باعث ایجاد سروصدایی می شود وقتی خانواده هایی که دارای دختران مجرد هستند به شدت به دنبال نامزدی ، از جمله خانواده بنت ، با پنج دختر واجد شرایط هستند.
پی ماهی بسیار قدرتمند است و به راحتی میتواند با کوسهها و هر موجود شکارچی دیگری بجنگد. اما زمانی که کوسهها تهدید میکنند که به زودی حمله خواهند کرد، او در شرایطی سخت قرار میگیرد...
يک مامور امنيتی به اسم ديويد دان زمانيکه با قطار در حال بازگشت از محل کار به منزلش است، ناگهان قطار از خط خارج شده و دچار تصادم شديدی می شود. اما از بين صد و سی و دو نفر مسافر قطار تنها ديويد است که بطور معجزه آسایی بدون اينکه حتی يک زخم کوچک بر روی بدنش بوجود آمده باشد زنده می ماند. مدتی بعد يک کلکسيونر کتابهای کاميک به اسم اليجا پرايس که بخاطر استخوانهای شکننده ای که دارد به آقای شيشه ای معروف شده با او تماس می گيرد و فرضيه باور نکردنی ای را با ديويد مطرح می کند: او معتقد است که ديويد يک ابرقهرمان است که بدنش هيچ صدمه ای نمی بيند.
در سال 1968 ، ارتش تسهیلاتی را پس از آزاد شدن باکتری کشنده تسویه می کند. در حال حاضر ، یک بیمار روانی یک لوله خلاء قدیمی را پیدا می کند ، که وقتی باز می شود ، باکتری ها را آزاد می کند و مردم را به زامبی تبدیل می کند...
یک دختر بد با اعتماد به نفس فوق العاده ، که توسط افراد ثروتمند کثیف از ارث خارج شده است ، در تجارت بازپس گیری کار می یابد. با این حال ، او غافل از این است که هدف نهایی بازپرداخت ، قطار مفقود شده ، توسط تروریست ها مورد استفاده قرار می گیرد تا علامت مخرب خود را نشان دهند...
پنج دوست ، هنگام تعطیلات در روستای ویسکانسین ، پس از تصادف وسیله نقلیه شان در طوفان برفی شدید به یک ساختمان تنها پناه می برند. بدون خدمات تلفن همراه ، گروه برای یافتن کمک از هم جدا می شود ، اما هنگامی که دوباره به هم می پیوندند ، یکی از آنها مرده پیدا می شود...