امريکا، قرن بيست و يکم. براي جلوگيري از افزايش جمعيت، قانوني اجرا مي شود که بر طبق آن هر زن فقط حق به دنيا آوردن يک فرزند را دارد. «جان برنيک» (لامبر) و همسرش «کارن» (لاکلين)، که پس از مرگ فرزند اولش اينک براي بار دوم باردار شده، قصد فرار از مرز را دارند، اما دستگير مي شوند. «کارن» مي گريزد و «برنيک» به سي و يک سال زندان در قلعه اي مدرن محکوم مي شود.
یک دانشمند شیطان صفت مغز "مایکل"، دانش آموز دبیرستانی که به قتل رسیده را در آورده و در سر یک دایناسور قرار می دهد. حال این دایناسور فرار می کند و از کسانی که در دبیرستان او را عذاب می دادند، انتقام می گیرد و با دوست عزیزش "تمی" دوباره همراه می شود ...
هنگامي که کوشش «مايکل» (کيج) براي يافتن کار در ايالت وايومينگ به جايي نمي رسد، تنها و بي پول به شهر کوچک «رد راک» مي رود. در آن جا گرداننده ي يک کافه (والش) او را با آدم کشي حرفه اي به نام «لايل» اشتباه مي گيرد و به او پنج هزار دلار براي کشتن همسرش (سوزان» (بويل) پيشنهاد مي کند...
داستان فیلم درباره یک مجرم زندانی می باشد که به امید آزاد شدن از زندان و پیوستن مجدد به خانواده اش تا بتواند نقش پدری که هرگز نبوده است را دوباره ایفا کند، رئیس خلافکار سابقش را لو می دهد ...
وقتی "ویل دیویس"، صاحب مغازه حیوان خانگی در سان فرانسیسکو ، با مردی که او در دبیرستان عاشق او شده بود، روبرو می شود، بعد از ده سال در حالی که قلب و مغزش در حال جنگ با هم هستند دوباره عاشق می شود ...
یک پسر 9 ساله به نام وس که به همراه خانوادهاش در غم از دست دادن خواهر کوچکترش سوگواری میکند، غرق در این ایده که یک چوپان مغولی است و باید به روستای کوچکشان در مغولستان بازگردد میشود و…
"کلر" برای گذراندن تعطیلات از نیویورک به یک شهر عجیب و غریب در ورمونت فرار می کند و به عنوان مهمان یک کتابفروشی پذیرفته می شود. پس از ورود به آنجا، "کلر" متوجه می شود جشن های کریسمس شهر پس از سیل لغو شده است و کتاب فروشی در وضعیت ناامید کننده ای است. او بلافاصله چالش هایی را برای احیای فروشگاه ایجاد می کند اما با مالک آنجا، "اندرو" برخورد می کند، که در ابتدا تمامی پیشرفت های پیشنهادی او را رد می کند اما…
"کبیر" دانشجوی تنها پزشکی در نیویورک است که از همسرش جدا شده و در غم از دست دادن مادرش است. هنگامی که او با "کیونی" دانشجو جذاب رشته فیلم از کنیا آشنا می شود، او او را ترغیب می کند که تزئینات کریسمس این شهر را به وی نشان دهد، از این طریق او به کشف مجدد جادوی فصل تعطیلات و زندگی خود باز می گرداند ...
داستان این فیلم درباره یک دختر جوان است که خاطره کشته شدن کسی را هنگامی که دوازده سال داشت، در خود سرکوب کرده بود اما سیزده سال بعد حافظه او برمی گردد...