لوسی هیل (رنی زلوگر) در یک شرکت بزرگ تولید مواد غذایی در میامی کار میکند اما مسئولان کمپانی که از تولیدات خودشان در یک شهر کوچک راضی نیستند تصمیم میگیرند او را به آنجا بفرستند تا مقدمات بسته شدن آن کارخانه را فراهم کند...
پس از آزادی از زندان ، بیلی قرار است به دیدار پدر و مادرش برود. این باعث می شود بیلی بازی کند ، زیرا دختری را می رباید و او را مجبور می کند که برای ملاقات به عنوان همسرش عمل کند.
داستان فیلم در مورد پسری است که در سال آخر دبیرستان و فارغ التحصیلی است و اکنون عاشق بهترین دختر دانشکده شده است. اما این پسرک خجالتی و گوشه گیر هیچ تناسبی با دخترک شاد و شلوغ ندارد. اما وقتی که ریچ در جمع تمام دوستانش عشقش به بث کوپر را بیان میکند. همه شوکه می شوند و جدالی میان او و دوست پسر بث کوپر آغاز می شود…
در یک تغییر طنزآمیز از کلیشههای فیلمهای کریسمسی، یک روزنامهنگار شهری برای تعطیلات به یک شهر کوچک میرود و خودش را درگیر یک رابطه عاشقانهی غیرمنتظره با صاحب یک کافه کوچک که شکلات داغ میفروشد پیدا میکند.
یک کارآگاه در حین تحقیق در مورد قتل دو فرد متجاوز ، با زنی زیبا و قدرتمند روبرو میشود که به تدریج به مظنون اصلی این پرونده تبدیل میشود. رابطه پیچیدهای بین کارآگاه و دادستان شکل میگیرد و پروندهای پر از راز و رمز را رقم میزند.
عدهای از کارگران در تونلهایی که پناهگاه یک دانشمند جهشیافته است، گرفتار میشوند. این دانشمند پس از خوردن یک موش، به شکل آن موجود در میآید و خطری جدی برای کارگران محسوب میشود.
آنا ریدل به علت مشکلاتش به بیمارستان روانی می رود و پس از مدتی به خانه بر می گردد. بهترین دوست او خواهر الکس است. البته مراحل درمان او بخاطر یک نامادری سنگدل، پدری الاف و ولگرد و البته روحی که در خانه ی آنها سرگردان است اصلا خوب پیش نمیرود...
دو موجود افسانهای و ترسناک، در نبردی خونین با یکدیگر روبرو شدند. در همین حال، جنا، دختر جوانی، به بیماری مرموزی مبتلا شد که او را به دنیای توهمات کشاند. پدر نگران، برای نجات دخترش، سفری طولانی را آغاز کرد تا منبع این بیماری مرموز و خونآشامی را بیابد.
داستان درباره مدیر مدرسهای است که برای نجات یک مدرسه از تعطیلی به شهری کوچک میرود. در این سفر، او با معلم موسیقی جذاب آن مدرسه آشنا شده و عاشق او میشود. این اتفاق باعث ایجاد تغییراتی در زندگی شخصی و حرفهای او میشود.