در آستانه انقلاب فرانسه، دو مقام شهری با گروهی از خلافکاران به نام "بکرایدرز" روبرو میشوند. این گروه ظاهراً سوار بر بزهای پرنده و همراه با شیطان هستند! اما در این مسیر، آنها با فریب، فساد، خیانت و در نهایت با یکدیگر روبرو خواهند شد.
گروهی از هنرمندان مشهور پاریسی، به نام "پادشاهان پاریس"، در یک بار قدیمی دور هم جمع شده بودند. روابط پیچیده و پر از تضاد این گروه، با ورود ناگهانی یک غریبه به هم میریزد.
یک فعال محلی و یک شهردار جوان در مورد نحوه اداره حومه فقیرنشین خود اختلاف نظر دارند. فعال خواهان تغییرات اساسی و سریع است، در حالی که شهردار رویکردی تدریجی و محتاطانهتر را ترجیح میدهد.
ادموند دانتس، فردی بیگناه که سالها به ناحق زندانی شده بود، پس از فرار از زندان، با تغییر چهره و هویت، به دنبال انتقام از کسانی است که زندگی او را تباه کردهاند.
یک زوج در وسط اقیانوس، روی قایق خود، مشغول جشن تولد پسرشان هستند. ناگهان طوفانی سهمگین به آنها حمله میکند و موجودات گرسنهای را از اعماق دریا به سطح میآورد. آنها برای زنده ماندن مجبور میشوند مبارزه کنند.
پیرمردی بدخلق و بیمیل، راهی اسپانیا میشود تا آخرین بار دوست قدیمیاش را که در آستانه مرگ است ملاقات کند. همسر او که به آلزایمر مبتلاست نیز او را همراهی میکند. در طول سفر، این پیرمرد سخت دل، آرامآرام نرمتر میشود و عشق را دوباره در زندگیاش پیدا میکند.
ساندرا، مدیر یک گالری هنری، پس از شکست عشقی، به تنهایی به ماه عسل میرود و با مردی آشنا میشود. با این حال، مشکلات اعتماد و خیانت، رابطه آنها را تهدید میکند.
در یک سفر دریایی، دختر و پسری که هرکدام با یکی از والدین تنها خود همراه هستند، با هم آشنا میشوند. آنها طرحی میریزند تا والدینشان را به هم نزدیک کنند، اما در این میان، خودشان عاشق هم میشوند.
فیلمی که در بروکسل روایت میشود، داستان عاشقانه بین یک کارگر ساختمانی رومانیایی و یک دانشجوی دکترا در رشته خزهشناسی بلژیکی-چینی را روایت میکند. این دو نفر در روزی که کارگر ساختمانی قرار است به کشورش بازگردد، با یکدیگر آشنا میشوند...
یک فعال سیاسی سابق که سالهاست فراری است، در حالی که به عنوان بارمن کار میکند، با گذشتهاش روبهرو میشود؛ زمانی که یک فرد ناشناس و مسلح برای انتقامجویی به سراغ او میآید.