اطلاعیه
کاربرای عزیز
مشکل درگاه خرید برطرف شده. لطفا همین الان نسبت به خرید و رزرو شارژ اقدام کنید.
درگاه پایدار نیست و ممکنه مجددا از دور خارج بشه.
به همین منظور کد تخفیف ۲۰ درصدی tabestoon رو برای شما در نظر گرفتیم.
ما تمام تلاشمونو میکنیم که به زودی درگاه به کلی جایگزین شود.
لینک مستقیم به خرید با کد تخفیف
مدیریت نایت مووی
پرهتی در کنار پدر خود ، هیراچاند ، یک سبک زندگی ثروتمند در بمبئی زندگی می کند و دانشجوی پزشکی است. در حالی که در سفر به سیملا بود ، با یک کازانوا آشنا می شود و عاشق او می شود....
پالوی زنی با اراده است که همیشه آرزو دارد خلبان شود. اینکه چگونه او پس از گرفتار شدن از یک سری بحران های شخصی با مقاومت کامل ، دوباره روی پاهای خود قرار می گیرد ، اصل فیلم را تشکیل می دهد...
"کمالی" ، دختری خوش شانس از یک شهر کوچک و یک دانش آموز ضعیف است که به سختی علاقه به تحصیل دارد ، عاشق پسری دانشجو در چنای می شود که آرزو دارد به IIT Madras راه یابد. او تصمیم می گیرد که تحصیلات خود را جدی بگیرد و پدرش را راضی می کند که برای ادامه تحصیلات عالیه برود. او با کمک یک استاد بازنشسته در روستای خود ، آماده امتحانات برای پیوستن به IIT Madras می شود...
داستان سفر خنده دار اما انگیزشی "مونتو" استاد آموزش جسمانی یک مدرسه نیمه دولتی که ورزش برای آنها فقط یک شغل محسوب می شود. هنگامی که شرایط حاکم، تمام چیزهای با ارزش او را در معرض خطر قرار میدهد مونتو...
سه افسر پلیس که مادام العمر در حال فرار هستند ، به دلیل دستگیری و شکنجه غیرقانونی غیرنظامی از شیوع علیه آنها فرار کردند. این چند سایه افسر پلیس مغرور و در عین حال بسیار انسان و درماندگی آنها را به همراه دارد...
«ایتان ماسکارناس»، سابقا بزرگترین شعبده باز جهان بوده است، اما ۱۴ سال پیش در یکی از اجراهایش، یک اشتباه باعث شده او بقیه عمرش را روی صندلی چرخ دار بگذراند...
داستان در مورد چهار زن ساکن گجرات (یکی از ایالت های هند) می باشد. آنها در همین حال که با افکار پلید درون خود مبارزه میکنند، راجع به مردها، داشتن رابطه و زندگی نیز صحبت میکنند...
هنگامی که هند جنوبی در قرن 14 تحت خیانت خارجی بود ، Vidhyaranya Swami به همراه شاگردانش Hari Hara و Bukka Raya کشور را نجات دادند. آنها پادشاهی جدیدی به نام ویجایاناگارا تأسیس کردند ...
داستان درباره چهار دوست است که سفری پرماجرا به مانالی در دامنه کوه های هیمالیا می روند. "بانی" با رفیق اش "آوی" و "آدیتی" در ایستگاه قطار منتظر قطاری به مقصد مانالی هستند که با "ناینا" آشنا می شوند...
راگاوا ، مرد جوانی است که یک غذاخوری در روستای خود اداره می کند اما او آرزو دارد یک هتل کوچک در نزدیکی شهر افتتاح کند. با این حال ، او در تلاش خود با چالش هایی روبرو است و برای موفقیت باید بر آنها غلبه کند...