در اواخر قرن 19 ، وزیرپروتستان ژان بارنی باعث ایجاد نا آرامی محلی شده زمانی که او تصمیم به جدایی از همسر وسواسی اش گرفته و این ناآرامی ها زمانی که او حرف از پشیمانی و خواهان بازگشت او میزند، بیشتر نیز میشود تا اینکه ...
در یک رستوران آلمانی سرآشپز "مارتا کلین" کنترل کامل آشپزخانه را به عهده دارد.اما وقتی خواهر او در یک تصادف رانندگی کشته می شود و دختری 8 ساله از خود به جای می گذارد زندگی او تغییر می کند.اما با رسیدن یک آشپز ایتالیایی وضعیت او تغییر می کند...
"وارگاس"، مردی 54 ساله، از زندان آزاد می شود. پس از آزادی او به دنبال پیدا کردن دخترش که در منطقه ای دورافتاده زندگی می کند می رود. برای رسیدن به آن منطقه او باید مسافت زیادی را با قایق طی کند و...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
یک پسر نه ساله لال اهل چک که از بازماندگان اردوگاه آشوویتس است، در آلمان پس از جنگ به یک مرکز پناهندگان گریخته و توسط یک جاسوس آمریکایی پیدا می شود.در همین حین، مادر او که تنها بازمانده خانواده است در مرکز به دنبال پسرش می گردد.زمان، فاصله و چند فاکتور دیگر مانع رسیدن مادر و پسر به هم می شود و...
یک اسکناس 500 مارکی تقلبی از شخصی به شخص دیگر و از فروشگاهی به فروشگاه دیگر منتقل می شود تا اینکه به دستان یک انسان بیگناه می افتد. کسی که باعث می شود تبدیل به جنایتکار و قاتل شود...
"الکساندر" که گزارشگر تلویزیون است چند روز را در شهری مرزی کار می کند،جائی که پناهنده های زیادی از آلبانی،ترکیه و کردستان را در خود جای داده است.در بین آنها متوجه پیرمردی می شود و تصور می کند او سیاستمدار مهم یونانی است که چند روز قبل ناپدید شده.در آتن او از همسر سیاستمدار می خواهد تا او را شناسایی کند و...
در دهکده ای کوچک و ویران در دهه 90 مجارستان زندگی به حالت تعطیل در آمده است.باران پائیزی آغاز شده است.روستائیان انتظار دریافت پول زیادی را داشته و پس از آن تصمیم به ترک روستا دارند.آنها می شوند که "ایریمیاس" کسی که تصور می کردند مرده در حال بازگشت است.آنها تصور می کنند او تمام پولهای آنها را خواهد گرفت و...
در اتاق انتظار یک بیمارستان زنی متوجه می شود دخترش، "سولماز غلامی"، فرزندی به دنیا آورده است. سونوگرافی جنسیت کودک را پسر تعیین کرده اما او یک دختر است. اما لذت مادر به وحشت تبدیل می شود و...
آلمان، سال 1945، با پايان جنگ جهاني دوم، «لئوپولد کسلر» (بار)، جوان آلماني تبار، از امريکا به زادگاه اجدادي خود باز مي گردد. عموي «لئو» (ياگارت)، او را به عنوان مأمور قطار به کار مي گمارد و خيلي زود «لئو» با «کاتارينا» (سوکووا)، دختر رئيس راه آهن، آشنا مي شود و ازدواج مي کند. در حالي که پس از چندي نازي هاي متعصب، که کماکان به خرابکاري ادامه مي دهند، از «لئو» مي خواهند تا با جاسازي بمبي در قطار، آن را منفجر کند...