وقتی عیسی در مدرسه نیست یا در حیاط مزرعه والدینش کار نمی کند، روزهای بی دغدغه ای را با دوستانش می گذراند - تا زمانی که دنیای بیرون شروع به وادار کردن او به خداحافظی یکی پس از دیگری می کند...
سفید مار داستان عشق یک مار جادوگر و یک شکارچی مار است که در زمان باستان در چین رخ می‌دهد. فیلم بر اساس یک افسانه چینی ساخته شده و با اپرای کانتون و موسیقی مدرن به تصویر کشیده شده است.
این مستند داستان آخرین قطار بخار کوچک در چین را روایت می کند که در منطقه کوهستانی جیایانگ واقع شده است. این قطار برای حمل زغال سنگ ساخته شده بود اما به مرور زمان تبدیل به منبع اصلی حمل و نقل در دره شد و مردم، حیوانات و کالاها را جابجا می کرد...
یک روز عصر ، یک دانش آموز در محوطه دانشگاه خود به تنهایی قدم می زد ، او دختری را دید که با لباس مدرسه جلوی او راه می رود ، سعی می کند با او تماس بگیرد ، دختر چهره اش را برگرداندند و آنچه او دید ...
داستان در مورد عمارتی افسانه‌ای در پکن است که مردم می‌گویند توسط روح همسر یک مقام کومینتانگ تسخیر شده است. در این فیلم، داستان دو زن به نام‌های لو دیه یو و شو روچینگ را می‌بینیم که در دوره‌های مختلف با اتفاقات عجیب و ترسناک در این عمارت روبرو می‌شوند...
ارتش آمریکا در جریان جنگ دوم چین و ژاپن (1945-1937) تنظیم شده و با پرواز بر فراز هیمالیا تجهیزات مورد نیاز چین را به چین می آورد. سپس یک داستان عاشقانه بین یک خلبان آمریکایی و یک دختر تبتی رخ می دهد که هنگام سقوط هواپیمای خود جان خود را نجات داد...
یک فرستاده چینی برای اعدام یک سرباز مرتد به صحرای گوبی فرستاده می شود. با این حال، زمانی که کاروانی که یک راهب بودایی و یک گنج ارزشمند را حمل می‌کند توسط دزدان تهدید میشود، این دو جنگجو برای محافظت از مسافران متحد می شوند...
یک مرد چینی به نام چن لیانگ به صورت غیرقانونی به ژاپن مهاجرت می‌کند تا زندگی بهتری داشته باشد. او هویت جعلی دارد و شغلی را که برای فرد دیگری بود، به عنوان خودش قبول می‌کند. این شغل، کار در یک رستوران سوبا ژاپنی سنتی است. او با استاد سالخورده‌ای که سوبا را تهیه می‌کند زندگی و کار می‌کند، اما همواره در ترس از افشای هویت جعلی خود است...
در دهه 90 میلادی در پکن با ورود سرویس‌های خانگی به بازار پکن، یک پیشگوی سابق به همراه پسر جوانش تصمیم می‌گیرند که شرکت خودشان را برای تولید فیلم‌های قاچاق راه‌اندازی کنند...
در دوران دانشگاه، ژائو موشنگ در نگاه اول عاشق دانشجوی حقوق، هی یچن شد. از طریق حوادث مختلفی که موشنگ در محوطه دانشگاه یچن را "دفعه" می کرد، شخصیت شاد موشنگ یچن را مجذوب خود کرد و آنها کم کم به عزیزان دانشگاه تبدیل شدند...
