مایا، زنبور کوچولویی با اراده قوی و ویلی، بهترین دوستش، زمانی که یک مورچه شاهزاده خانم را نجات میدهند، خود را در میان نبرد حماسی حشرات میبینند که آنها را به دنیای جدید و عجیب و غریبی میبرد و دوستی آنها را تا حد نهایی به چالش میکشد.
راینر با تلاش و کوشش فراوان در یک کارگاه ساختمانی مشغول به کار است. او که به تازگی به عنوان مدیر کارگاه انتخاب شده، امید دارد که این موقعیت، سکوی پرتاب او به سوی موفقیتهای بزرگ باشد.
زنی جوان، میخانهای کهنه و متروکه را به ارث میبرد. او در حین بازسازی میخانه، راز هولناکی را در زیرزمین آن کشف میکند: موجودی تغییرشکلدهنده به نام "بَگهِد"...
مارک و الیویا، زوج جوان آمریکایی، پیش از تولد اولین فرزندشان، رویای سفر به اروپا را با رزرو محل اقامت، جامهی عمل پوشاندند. سفر چهار هفتهای آنها با استقبال الیزابت، دختر صاحبخانهی کلبهای نقلی کنار دریاچهای زیبا در زادگاه پدرِ مادربزرگ الیویا در آلمان آغاز شد. حال صاحبخانهی ۸۲ ساله وخیم بود. پس از رسیدن به کلبه، اولین شبِ آنها در آلمان با اتفاقی عجیب و مرموز به پایان رسید.
در اواخر دهه 1980، رقصندگان پیلاتوس و موروان با آهنگهای شماره 1 و بردن جایزه گرمی به شهرت رسیدند. این دو خواننده هرگز در آهنگهایشان کلمهای نمیخواندند و حقیقت آشکار شد که آنها یکی از بزرگترین رسواییهای تاریخ موسیقی را رقم زدند.
کای، زنی از تایوان، در سفری به کشوری دیگر با فو آنگ آشنا میشود. فو آنگ ناپدید میشود و کای در جستجوی او با شیائوکسین و کارگران چینی در یک آسمانخراش ملاقات میکند. در طول تابستانی گرم، روابط عمیقی بین آنها شکل میگیرد...
یک معلم جوان امیدوار است پس از چهار سال خدمت اجباری در یک روستای دورافتاده به استانبول منتقل شود، اما توسط دو دانشآموز به تماس نامناسب متهم میشود. پس از از دست دادن امید، یک همکار به او دیدگاههای جدیدی در مورد زندگی ارائه میدهد...
در میان نور و تاریکی، اولفا، زنی تونسی و مادر چهار دختر، ایستاده است. روزی دو دختر بزرگ او ناپدید میشوند. فیلمساز کوثر بن حنیه، بازیگران حرفهای را برای پر کردن جای خالی آنها دعوت میکند...
آنسلم کیفر یکی از بزرگترین هنرمندان معاصر است. آثار او که دربرگیرنده گذشته و حال هستند، مرز بین فیلم و نقاشی را محو میکنند و تجربهای سینمایی منحصر به فرد را ارائه میکنند که به عمق کار یک هنرمند میرود و مسیر زندگی او را آشکار میکند...
دارتانیان برای نجات کنستانس، که توسط میلدای ربوده شده است، با او متحد میشود. اما با شروع جنگ، آتوس، پورتوس و آرامیس به جبهه میروند و رازهایی از گذشته، پرده از خیانتها برمیدارد و یاران دیرین را رو در روی هم قرار میدهد.
داستان فیلم چهار فارغ التحصیل دبیرستان را دنبال میکند که در سفری به ایتالیا، به روستای متروکهای برمیخورند. آنها در این سفر، طعم آزادی تازه یافته خود را به دور از خواستههای والدین و اساتیدشان میچشند و مرزهای آن را آزمایش میکنند.
فیلم "ناامیدی در جبهه شرقی" داستان زندگی سربازان مجارستانی در جبهه شرقی جنگ جهانی دوم را از نگاه یک کاپیتان روایت میکند.این سربازان وظیفه دارند تا پارتیزان های شوروی را پیدا و دستگیر کنند تا خطوط مقدم جبهه را امن نگه دارند.
یک پناهنده بیخانمان برای یافتن شغلی جدید به یک آژانس کاریابی چند ملیتی اروپایی مراجعه میکند. اما این آژانس، به جای کمک به او، نقشههای دیگری برای او در سر دارد.
در یک گردهمایی کوچک خانوادگی، مردی اعلام میکند که همراه با همسرش نام فرزندی را که در انتظارش هستند، برگزیدهاند. آنها نام آدولف را انتخاب کردهاند؛ نامی منفور و مغضوب که از زمان پایان جنگ در سال 1945 بر هیچ کودکی گذاشته نشده است. این موضوع باعث مجادلاتی بی پایان در بین اعضای خانواده میشود که مقدمهای برای افشای رازهایی دیگر است.