وو-سئونگ پس از سالها تلاش و پسانداز، سرانجام موفق میشود خانهای برای خود بخرد. اما شادی او دیری نمیپاید؛ زیرا خرید این آپارتمان نه تنها او را با مشکلات مالی و ورشکستگی روبرو میکند، بلکه صداهای عجیب و غریب و آزاردهندهای که از طبقات بالا یا پایین میآیند، آرامش را از او سلب کرده و زندگیاش را به یک کابوس تبدیل میکنند.
در دنیای مجازی "سرزمین عجایب" که هوش مصنوعی امکان ملاقات دوباره با عزیزان را شبیهسازی میکند، زنی 20 ساله تقاضای ملاقات با معشوق خود که در حالت کما به سر میبرد را میدهد و مردی 40 ساله خواهان دیدار با همسر درگذشته خود میشود.
پنج نفر با دریافت پیوند عضو از یک موجود فراطبیعی، به ابرقدرت دست مییابند و با روانبینی دیگر که او نیز از طریق پیوند به قدرت رسیده و خواهان قدرتهای آنهاست، مبارزه میکنند.
گروه محبوب کیپاپ IVE، اولین تور جهانی خود را تحت عنوان «SHOW WHAT I HAVE» در سینماها به نمایش میگذارد. این برنامه شامل اجرای دوباره کنسرت سئول است که دربرگیرنده آهنگهای پرطرفدار، گفتگو با اعضای گروه و تصاویری از پشت صحنه سفرهای جهانی آنها میشود.
این اثر، مونتاژی از مجموعه «تایسوچه اوب هورو» است که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد. این مجموعه شامل ده فیلم کوتاه است که توسط پنج نفر از برجستهترین کارگردانان ژانر وحشت در کره جنوبی کارگردانی شدهاند.
پروفسور آجین، دانشجوی کارشناسی ارشد هیونآ و ووسو مسئول پروژه نمایشگاهی "دویجو" هستند که گفته میشود نفرینشده است. با گذشت زمان، این سه نفر به تدریج خواستههای پنهان خود را آشکار میکنند و با نفرینی روبرو میشوند که در حال واقعی شدن است.
یونگ اون، مربی شنا، به همراه دختر هفت سالهاش، سو هیون، تنها زندگی میکند. سو هیون تمایلات خشونتآمیز فزایندهای از خود نشان میدهد که در حال خارج شدن از کنترل است. بیست سال بعد، شخصیتهای جدیدی به نامهای مین و هه یونگ وارد داستان میشوند که به پروندههای مرگهای انفرادی رسیدگی میکنند و...
داستان درباره سه گروه از افراد است: باورمندان به انسان، بیباوران و سوءاستفادهکنندگان. یو-جونگ، مربی خوشقلبی که به ذات خوب انسانها اعتقاد دارد، با سون-هی آشنا میشود، تاجری که به او علاقه نشان میدهد. یو-جونگ برای محافظت از خانوادهاش از سون-هی دوری میکند، اما حادثهای ناگهانی در همان شب، سون-هی را کاملاً تغییر میدهد و...
این فیلم حول محور شرکت شماره یک سوجو در کره جنوبی میچرخد که در آستانه ورشکستگی قرار دارد و در حال مبارزه با یک شرکت سرمایهگذاری جهانی است که قصد تصاحب آن را دارد.
اینسو، کارمند یک آژانس کارآگاهی، مجسمه بودای طلایی گرانبهایی را میدزدد و ده سال پنهان میشود. هنگام فروش، توسط همکارش کیهیوک کشته میشود و کیهیوک بودا را برمیدارد. اما کیهیوک نیز به دست قاتل گوشوارهای به قتل میرسد.
دانشآموز دبیرستانی به نام اینیونگ پس از فوت والدینش و بیخانمان شدن، در گروه رقص کرهای پنهان میشود و در آنجا توسط مدیر گروه کشف شده و به ناچار با او همخانه میگردد.
راوی معتقد است هیچ چیز ترسناکتر از یک فرد فضول با وقت آزاد زیاد نیست. «آن گئو-اول»، فعال عدالت اجتماعی، پس از سکونت موقت در آپارتمانی، متوجه صدای کوبشهای شبانه میشود که آسایش ساکنان را سلب کرده است. او تصمیم میگیرد عامل این صدا را پیدا کند و در این راه، همسایگانش را نیز با خود متحد میکند.
در میان حلقههای جرم و جنایت مرتبط با مواد مخدر، خبرچینهای موسوم به «یابا» اقدام به فروش اطلاعات مجرمان میکنند. مجرمان نیز از این اطلاعات به منظور تخفیف در مجازاتهای خود بهره میبرند و در مقابل، نیروهای انتظامی از آن برای انجام دستگیریها استفاده میکنند. بدین ترتیب، «یابا»، پلیس و دادستانها یک مثلث اساسی و تعیینکننده را شکل میدهند.
این داستان درباره لی کی چول، یک هنرمند فقیر و گیتاریست ناشناخته است که به گروه ایندی «ولکانو» میپیوندد. کی چول در ابتدا با بدبینی و بیتفاوتی همه را از خود دور میکند، اما صداقت یو جین و اعضای گروه به تدریج قلب او را تحت تأثیر قرار میدهد. حس فراموششده موسیقی در او زنده میشود و کی چول دوباره گیتار فوقالعادهای را روی صحنه مینوازد. با این حال، گذشته او رهایشان نمیکند. سایهای به آرامی به سمت کی چول و یو جین نزدیک میشود…
سونا، جیسو و بومی که هر کدام داستانهای متفاوتی دارند، در یک سفر ناگهانی برای بازدید از آرامگاه والدین جیسو، دچار تصادف رانندگی میشوند. این سه نفر شب را در مکانی ناآشنا میگذرانند و از رازهای یکدیگر باخبر میشوند.
فیلم «استریمینگ» یک فیلم دلهرهآور درباره یک استریمر مرموز با بیشترین تعداد دنبالکننده است که روند کشف سرنخهای یک پرونده قتل زنجیرهای حلنشده را به صورت زنده پخش میکند.
دختری هفده ساله که به آفتاب حساسیت دارد، زندگی منزویای را سپری میکند. او شبها برای نواختن گیتار بیرون میرود و پسری را که تحسین میکند، ملاقات میکند. با شکلگیری رابطهی عاشقانهشان، او بیماری خود را از پسر پنهان میکند که این موضوع باعث ایجاد تنش در رابطهی نوپای آنها میشود.