ایبراهم بندر و شاگردش، اوستاپ، در جستجوی یک عصای سلطنتی بیقیمت هستند که به دست یک فرمانده آنارشیست افتاده است. آنها باید در رقابت با مافیا، پارتیزانها و ارتشهای مختلف، این گنج را به دست آورند.
آرتورو، مدیر جوانی است که به دلیل اشتباهی ناخواسته، شغل و روابط شخصی خود را از دست میدهد و مجبور میشود به عنوان پیک کار کند. او برای مقابله با تنهایی به یک هولوگرام وابسته میشود، اما با پایان یافتن دوره آزمایشی رایگان، مجبور میشود برای یافتن عشق و آزادی واقعی تلاش کند.
در جریان عملیات سری «نیمهشب اوج» که بخشی از پروژه مخفی MKUltra بود، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، سبک زندگی پرهیجان و سریع ساکنان لس آنجلس را مورد هدف قرار داد.
تمام ماجرا در سال ۱۹۱۹ آغاز شد، وقتی اوستاپ ترانسدانوبس جوان، ابراهیم بندر را ملاقات کرد. ابراهیم بندر، یک کلاهبردار و شهروند ترکیهای بود. این دو با هم یک ماجرای خارقالعاده را تجربه کردند
در سال ۱۹۱۹، جوانی آرمانگرا به نام اسیا، درگیر ماجرایی خطرناک برای یافتن یک عصای جادویی میشود. در این ماجرا، او با یک کلاهبردار آشنا میشود و مجبور میشود تا مهارتهای کلاهبرداری را بیاموزد. این تجربه، شخصیت او را تغییر داده و او را به یک کلاهبردار بزرگ تبدیل میکند.
انسانها برای مقابله با گسترش بیابانها، داروهایی ساختند تا رشد سلولهای گیاهی را سرعت بخشند. اما ناخواسته، این داروها سیستم دفاعی گیاهان در برابر استرس را فعال کردند و باعث بیداری احساسات در گیاهان شدند.
افرادی به شکل مرموزی در حال ناپدید شدن هستند. کسانی که از این ناپدید شدنهای اولیه جان سالم به در بردهاند، ناچارند برای بقا به هم بپیوندند. در این میان، آنها با کلیشههای آشنا و تکراری فیلمهای ترسناک روبرو میشوند.
این کمدی داستان زندگی چند نفر را در شهر سارایوو روایت میکند که در پی یک اتفاق کوچک و پیشبینی نشده، کسبوکار سنتی چواپچی آنها و زندگی شخصیشان دچار تغییرات بزرگی میشود. این اتفاق در حالی رخ میدهد که شهر سارایوو پس از یک سال سخت ناشی از همهگیری، در تلاش برای بهبود اوضاع است.
داستان وینونا اپلگیت، آشپزی مشهور، که به دلیل خرابی ماشین در یک شهر کوچک به نام نیو هلند گیر میافتد، روایتگر ماجرای او در این شهر است. وینونا برای کمک به مهمانخانهی محلی و تعمیر ماشینش، در آمادهسازی جشنواره بهاری شرکت میکند.
این مستند، زندگی شخصی و حرفهای پینک را در خلال تور جهانی "ترومای زیبا" به تصویر میکشد. با تمرکز بر چالشهای او در حفظ تعادل بین خانواده و زندگی پرمشغله یک ستاره پاپ، این مستند، اجرای تاریخی او در استادیوم ومبلی را نیز به نمایش میگذارد.
یک کارگردان جوان پس از مرگ دخترش، تصمیم میگیرد که این تجربه دردناک را در فیلمهایش به تصویر بکشد. او نمیداند که این کار چه عواقبی برای زندگی شخصیاش خواهد داشت.
هنرمندی جوان و با استعداد در لس آنجلس، با زیرکی و مهارت، موفق میشود قراردادی بزرگ برای ساخت بزرگترین پنجره ویترای تا آن زمان به دست آورد. اما با وجود تمام استعدادش، او دانش و تجربه لازم برای ساخت چنین پنجرهای را ندارد. به همین دلیل، برای تکمیل پروژه در موعد مقرر، تصمیم میگیرد از یک استادکار ماهر ایتالیایی در زمینه شیشه کمک بگیرد.