پدری مضطرب به نام لئون، پسر خود را برای کمپینگ به منطقه آپالاچی میبرد. اما در آنجا، یک فرقه محلی دیو جلاد را احضار میکند و پسر لئون ناپدید میشود. لئون در میان مرگ و میرها که هر روز بیشتر میشود، باید با اعضای فرقه و هیولا روبرو شود تا پسرش را پیدا کند.
در دنیای پرشتاب و پیچیدهی روابط امروزی، آیا کسی میتواند ادعای داشتن رابطهای کاملاً صادقانه و بدون دروغ، راز و بیاعتمادی را داشته باشد؟ عشق مالیکا و کیری در آزمونی سخت قرار خواهد گرفت و آنها را به لبهی پرتگاه خواهد کشاند.
روث، روزنامهنگار آمریکایی، همراه پدرش اِدِک، بازماندهی هولوکاست، به لهستان سفر میکند تا مکانهای کودکی او را ببیند. اما اِدِک، از زنده کردن خاطرات تلخ گذشته خودداری میکند و با خرابکاریهای عمدی، سفر را به ماجرایی طنزآمیز تبدیل میکند.
ماری سونادا و دیگران با بازگشت ماساتو کوساکا و تاکومی اینویی که به اسمارتبرین پیوسته است، غافلگیر میشوند. اسمارتبرین اکنون به شرکتی تبدیل شده که قصد دارد اورفنوچها را نابود کند. ماساتو برای محافظت از اورفنوچها با اسمارتبرین میجنگد و تاکومی رهبری اسمارتبرین را بر عهده دارد. ماری و دیگران گیج و متعجب هستند که چرا تاکومی به اسمارتبرین پیوسته است. این دیدار مجدد آشفته، آغازگر داستانی جدید در مورد اورفنوچها و بشریت است.
یک سامورایی در سفر خود به دختری جوان برمیخورد که روستایش توسط اژدها نابود شده است. با وجود میل سامورایی به دوری از دردسر، آنها درگیر ماجرایی خطرناک میشوند.
فیلم روایتگر داستانی است در مورد یک کارگر ساختمانی که به طور غیرمنتظرهای در نمایش رومئو و ژولیت بازی میکند و اوضاع این نمایش، به طور شگفتانگیزی با زندگی او در هم میآمیزد و سرنوشت او را رقم میزند.
گروهی از دوستان قدیمی دانشگاه در سفری غواصی در دریای کارائیب برای کاوش در لاشه یک ناو جنگی جنگ جهانی دوم به هم میپیوندند و خود را در میان انبوهی از کوسههای سفید بزرگ در اعماق اقیانوس در میان هزارتوی زنگ زده فلز گرفتار میبینند.
آغاز زندگی مشترک آدیماس و آدلیا با چالشهای متعددی همراه است. این زوج جوان در کنار فراز و نشیبهای زندگی، لحظات شاد و خندهداری را نیز تجربه میکنند که به پویایی زندگی آنها میافزاید.
بن مونرو، یک روانشناس اجتماعی آمریکایی، برای بررسی یک فرقه محلی که با یک اتفاق هولناک مرتبط است، به منطقه ای سفر می کند. در همین حال، دخترش با پسری مرموز در آن منطقه آشنا می شود و درگیر ماجراهایی می شود.
تونی، یک مرد بدخلق حدود پنجاه ساله، مجرد و بدون فرزند، از کودکان به هر قیمتی فراری است. زندگی او زمانی به طور غیرمنتظرهای تغییر میکند که خواهرش میمیرد و یک شبه او قیم موقت پنج فرزند خوانده خواهرش میشود.
ماجراجویی جدید گامپ دقیقاً از همان جایی آغاز میشود که قسمت قبلی به پایان رسیده بود. این بار هم، گامپ همراه با بهترین دوستش، بِدی بز کوهی، سفری را تجربه میکند که انگار ستارهها از پیش برایشان رقم زدهاند.
قاتل سریالی معروف به «اومیکرون کِش» پس از حمله وحشیانه اوباشان و بستری شدن در بیمارستان با جراحات شدید، سوگند انتقام میخورد و دوران جدیدی از وحشت را آغاز میکند.
پس از آنکه رئیس سابق یک ایستگاه سیا متوجه میشود مرگ همسرش تصادفی نبوده، به دنیای جاسوسی باز میگردد و با دشمنی از گذشته متحد میشود تا پرده از توطئهای بردارد که تمام باورهای او را زیر سوال میبرد.
برای نخستین بار در تاریخ بازیهای المپیک، مراسم افتتاحیه در قلب پاریس برگزار خواهد شد و به روی عموم گشوده میشود. رود سن، با هزاران تماشاگر، به صحنهای جادویی برای ورزشکاران و هیئتهای اعزامی تبدیل خواهد شد. در اسکلههای پایینتر رود سن، تماشاگران میتوانند از نزدیک شاهد این رویداد بینظیر باشند.