مردی پنجابی که علاقهای به کشتی ندارد، عاشق زنی هریانوی میشود که به این ورزش علاقهی زیادی دارد. او تلاش میکند تا عشق او به کشتی را درک کرده و آن را بپذیرد تا بتواند دل او را به دست آورد.
داستان درباره دو مرد با موقعیتهای اجتماعی متفاوت است که به طور اتفاقی در یک ایستگاه اتوبوس با هم آشنا میشوند. این دو نفر، علیرغم تفاوتهایشان، سفری را با هم آغاز میکنند که پر از اتفاقات غیرمنتظره و لحظات خندهدار است.
این فیلم داستان زندگی یک فیلمساز جوان را روایت میکند که در تلاش است تا اولین فیلم بلند خود را بسازد. در این فیلم، مرز بین واقعیت و داستان و همچنین زمانهای مختلف محو میشود و داستان به یک اسطوره مدرن تبدیل میشود که مفهوم خلق اثر هنری را به شکل جدیدی تعریف میکند.
یک جوان زیرک با فریبکاری وارد یک شرکت بیمه میشود و با دوستانش نقشه سرقت میچیند. اما این نقشه آنها را به دسیسهای تاریک و خطرناک میکشاند که طمعشان را به شدت میآزماید.
یک گروه متشکل از یک فیلمساز و دوستانش، برای جذب سرمایهگذار به عمارتی دورافتاده میروند. اما این سفر به یک کابوس خونین تبدیل میشود؛ زیرا آنها باید برای زنده ماندن با خانواده سرمایهگذار در برابر مهاجمان ناشناسی بجنگند.
داستان در ژوهانسبورگ اتفاق میافتد و درباره دو زوج است که در جستجوی عشق هستند. یکی از زوجها که قبلاً از روابط عاشقانه دوری میگزید، با کسی آشنا میشود و به سمت عشق میرود. زوج دیگر که سالهاست با هم هستند، در آستانه ازدواج قرار دارند اما متوجه میشوند که عشق آن چیزی نیست که فکر میکردند.
داستان در مورد زنی به نام مایا است که در یک دوره آموزشی ویژه شرکت میکند. او در آنجا با رقیب خود آشنا میشود و به دلیل شرایط خاص دوره، مجبور میشود با او همکاری کند.
فیلم "آپولو ۱۳: بقا" داستان واقعی ماموریت فضایی آپولو ۱۳ را روایت میکند. در این ماموریت، فضاپیمای حامل سه فضانورد آمریکایی در راه ماه دچار حادثهای جدی میشود و جان فضانوردان در خطر میافتد. این فیلم دراماتیک، تلاشهای دانشمندان و مهندسان ناسا برای نجات فضانوردان را به تصویر میکشد.
یک زوج جوان مسیحی که در بیابان کالاهاری مشغول فعالیت بودند، پس از تهدید به مرگ توسط گروهی تندرو، مجبور به ترک محل زندگی خود میشوند. آنها در حین فرار با هواپیما سقوط میکنند و برای زنده ماندن در این بیابان خطرناک، باید با انسانها و حیوانات وحشی مبارزه کنند.
زنی جوان به همراه دو همراهش، پس از وقوع حادثهای مرگبار در دل دریای بیکران، سرگردان مانده و توسط ناخدای یک کشتی ماهیگیری نجات مییابند؛ غافل از آنکه این کشتی رازی هولناک را در خود نهفته دارد.
داستان درباره ویکتور کالووود است که در سال 2005 سه نفر را در جنگلهای چک و موراویا به قتل رساند. این داستان با تلاش دو نفر از شخصیتهای اصلی برای خودکشی آغاز میشود و به بررسی جنایات این قاتل سریالی میپردازد.
داستان این فیلم در مورد دو خانواده با زندگیهای کاملاً متفاوت است که به طور اتفاقی با هم روبهرو میشوند: یک خانواده فقیر در حلبیآباد و یک خانواده ثروتمند در یک برج بلند.
فیلم داستان جوانی آشفته به نام چان لوک-کوان را دنبال میکند که به طور اتفاقی وارد "شهر محصور" میشود. او در میان آشفتگی این شهر، نظم حاکم بر آن را کشف میکند و در طول مسیر درسهای مهمی در مورد زندگی میآموزد.