"کوین" یک دوندهی جوان و بیباک از محله ای خشن در تایوان، عاشق مربی خود "الی" می شود. اما زمانی که "الی" از او فاصله میگیرد، "کوین" برای به دست آوردن دل او در یک ماراتون 10,000 مایلی که در جاده ابریشم برگزار میشود، شرکت میکند...
اسکات جوانی 26 ساله که مشمول آزادی مشروط شده، در خیابان های زندگی میکند و به دنبال راهی برای بازگشت به جامعه است. دوست دخترش نیز او را ترک کرده و اسکات میخواهد دوباره قلب او را به دست آورد، اما در همین حین باید با رئیس خلافکار سابقش کنار بیاید...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
کارین پس از گذراندن مدتی در بیمارستان روانی به جزیره خانوادگی خود بازگشته است . در جزیره او به همراه برادر تنهای خود و پدرش زندگی می کند . فیلم داستان ارتباطات بین خانواده را نشان می دهد ..
دو دختر نوجوان از طبقات اجتماعی متفاوت که زندگی شبیه به هم دارند پس از ملاقات در یک تابستان، تبدیل به دوستان صمیمی یکدیگر شده و سعی میکنند در کنار هم با مشکلاتشان مقابله کنند...
سم، پدر بن است. همسرش (یعنی مادر بن) او را ترک کرده و یک یادداشت بجا گذاشته است. همسر بن و سه خواهرش شروع به گشتن به دنبال او می کنند، و در همین حال بن و پدرش به سراغ خانه ای می روند که برای فروش گذاشته بودند. سفر آنها تبدیل به مروری بر گذشته و روابط می شود و اینکه چرا مادر بن آنها را ترک کرده است. همچنین سفر آنها شامل: ماهیگیری، مشروب خوردن، مهمانی استخر و... می شود.
فیلم در مورد چند پسر جوان در ارتش نازی آلمان می باشد که علاقه بسیاری به موسیقی آمریکایی و رقصیدن دارند. اما شرایط برای آنها بسیار دشوار است و روز به روز فشار ها بیشتر می شود...
هیروشیمای پس از جنگ: چهار سال از زمانی که او از زادگاهش دیدن کرده می گذرد. "تاکاکو" وقتی برای دیدار با یک دوست قدیمی به اطراف شهر سفر کرده با اثرات بمب بزرگ روبرو می شود و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
"لوئیزا فاستر" یک چک چند میلیون دلاری برای اداره مالیات آمریکا ارسال می کند. به همین دلیل آنها تصور می کنند که او دیوانه است و او را به یک آسایشگاه روانی ارسال می کنند...
در یک برج در حال احداث در تهران، عده ای کارگر ایرانی و افغانی مشغول به کار هستند. لطیف کارگر و مسئول خدمات و تغذیه ی کارگران، باخبر می شود که بعد از مجروح شدن یک کارگر افغانی، اینک پسر او رحمت، جایش مشغول کار است. به دلیل جثه ضعیف رحمت، معمار وظیفه ی لطیف را به وی می سپارد و لطیف کار راحت خود را از دست می دهد. این کار وی را عصبانی می کند و در پی آزار رحمت برمی آید. یک روز متوجه می شود که رحمت در واقع دختری است به نام باران که از سر ناچاری به جای پدر کار می کند...
یک مرد جوان هندی بعد از اینکه برادرش توسط تروریست ها کشته می شود، او ترک تحصیل کرده و به نیروهای پلیس می پیوندد تا بتواند انتقام برادرش را از تروریست ها بگیرد...