هزار و پانصد سال پس از جنگ خدایان ، یانگ جیان، خدای ارلنگ، با کار به عنوان شکارچی امرار معاش می کند . یک روز به یانگ جیان دستور داده می شود تا مرد جوانی که برادرزاده خودش بود را شکار کند...
داستان از این قرار است که بیروس خدای تباهی پس از خواب طولانی دوباره بیدار شده است و میخواهد بر کل جهان مسلط شود اما گروه اژدها پس از مطلع شدن از این موضوع سعی دارند تا جلوی این اتفاق را بگیرند…
لوپین سوم با خواهران کیسوگی به رقابت میپردازد تا یک مجموعه سه تکه نقاشی را که یکبار متعلق به پدرشان بوده و کلید یک راز بیپاسخ است را دزدیده و برای خود به دست آورد...
"خاطرات" از سه داستان علمی-تخیلی جداگانه تشکیل شده است. در داستان اول، چهار مسافر فضا وارد یک فضاپیما متروکه می شوند. در داستان دوم، یک دستیار آزمایشگاه بطور اتفاقی خود را تبدیل به یک سلاح بیولوژیکی کرده و در داستان آخر یک روز از زندگی در شهری که همه هدفش شلیک موشک به سمت هدفی نامرئی است به تصویر کشیده می شود...
الا یک فرد متوسط 98 ساله نیست. شخصیت مغناطیسی او گذشته او را شگفتانگیزتر میکند. این بازمانده هولوکاست با روحیه آفریقای جنوبی سفر زندگی حیرتانگیز و قدردانی تزلزل ناپذیر خود را از زندگی نشان میدهد...
از سنین پایین، افسانه ها و آهنگ ها زلما را متقاعد می کنند که "عشق" همه مشکلات او را حل می کند. با این حال، هر چه او بزرگتر می شود، این مفهوم از عشق درست به نظر نمی رسد...
برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 6 جایزه دیگر.
«جان اسميت» که هم راه با انگليسي ها براي تصرف مناطق بکر به ينگه دنيا آمده، با دختري سرخ پوست به نام «پوکاهونتاس» آشنا مي شود. آن دو برخلاف تفاوت هاي فرهنگ و رسم و رسوم قبيله اي به يک ديگر دل مي بندند...
سال ۲۰۲۹. دنیا شدیدا وابسته به اطلاعات شده و تمام انسان ها متصل به شبکه هستند. جرم و جنایت توسط خلافکاران از طریق نفوذ غیر مجاز به شبکه انجام میشود. برای جلوگیری از این موارد، روبات هایی انسان نما با توانایی و قدرت بالا ساخته شده اند، که می توانند در لحظه به هر شبکه ای در دنیا متصل شوند. اکنون یک روبات زن، به کمک همکارش باید یک هکر مرموز و قدر را ردیابی و سرنگون سازد...
تابستان 1998، کابل ویرانه توسط طالبان اشغال شد. محسن و زونیره عاشق با وجود خشونت و بدبختی روزمره، می خواهند به آینده ایمان داشته باشند. اما اقدام بیمعنای محسن زندگی آنها را برای همیشه به هم میزند...
یک پری گستاخ به نام ویولتا در دنیای انسان ها گم می شود. برای بازگشت به دنیای پریان، او با دختری 12 ساله به نام ماکسی آشنا می شود و با او همکاری می کند و سرنوشت واقعی او را کشف می کند...
برای اولین بار، یوتا - محبوب ترین خواننده جهان - در یک کنسرت زنده خود را به جهانیان نشان می دهد. صدایی که تمام دنیا منتظرش بودند در آستانه طنین انداز شدن است...