نیت جکسون، کمدین، با ترکیبی از لطیفههای از پیش آماده و بداههپردازی با تماشاگران، درباره موضوعات مختلفی از خوراکیهای بحثبرانگیز تا جزئیات زندگی روزمره اجرا میکند.
هیولای باستانی به نام روح ماه به زمین میآید تا بشریت را ببلعد، و یک زن جوان کلید معمایی را برای متوقف کردن تاخت و تاز شریرانه و نابودگر او در اختیار دارد.
نمایش جدید و پرفروش «کتاب جان» اثر رود گیلبرت، که از مرکز هزاره ولز در کاردیف به صورت زنده پخش شد و منتقدان گاردین آن را «فوقالعاده خندهدار» خواندهاند، سفری بیتعارف، شخصی و به طرز بیرحمانهای صادقانه است. در این نمایش، رود مخاطبان را به کشف طنز در اعماق ناامیدی میبرد.
کارلوس منسیا در برنامه کمدی جدیدش، با انرژی و شوخطبعی خاص خود، مطالب هوشمندانه و تندی را درباره مسائل اجتماعی و تجربیات شخصیاش ارائه میدهد. او بدون هیچ محدودیتی، جنجالهای گذشته و تأثیر آنها بر زندگی امروزش را بررسی میکند.
یک تاجر بریتانیایی که همسر فرانسویاش فوت کرده، برای زنده نگه داشتن یاد او، سرخدمتکار یک عمارت در فرانسه میشود. زندگیاش دستخوش تغییر میشود، چرا که باید با رفتارهای نامتعارف بانوی عمارت و خدمه آنجا کنار بیاید.
پسرکی ده ساله، رویدادهای مه ۱۹۶۸ را در خانهی پدربزرگ و مادربزرگش، پنهان از چشم دیگران، تجربه کرد. او در آن زمان در محاصرهی عموهایش و مادربزرگِ مادربزرگش بود که همگی اطراف یک پناهگاه اسرارآمیز، دور هم جمع شده بودند. این فیلم برگرفته از رمانی به قلم کریستف بولتانسکی است.
پروسپر، رانندهی اوبر شکستخوردهای که با مادرش زندگی میکند، مردی در حال مرگ را که تیر خورده، سوار میکند. او جسد را رها میکند اما چکمههای تمساح مقتول را برمیدارد. با پوشیدن چکمهها، روح کینگ، گانگستری معروف، او را تسخیر میکند. حالا پروسپر و کینگ در یک بدن برای یافتن قاتل کینگ تلاش میکنند.
ماتیاس بهترین دوستش، فیلیپ، را با خود به یک سفر جادهای با دوچرخه میبرد. آنها با هم، راهی را که یوری، پسر ماتیاس، پیش از ناپدید شدن غمانگیزش پیموده بود، بازخوانی خواهند کرد. یک حماسهی بینظیر که آن دو آن را با مهربانی، شوخطبعی و احساسات تجربه خواهند کرد.
این فیلم داستانی جذاب درباره اولین انتخابهای مهم، دوستی، و تغییر است که اینفلوئنسرهای برتر لهستانی در آن حضور دارند. فیلمی هوشمندانه و خندهدار برای نوجوانان، که پیامی مهم را با سرگرمی باکیفیت و اکشن جسورانه ترکیب میکند.
داستان یک زوج مسن و دوستداشتنی. او تصمیم میگیرد رویای همسرش را برآورده کند و او را به سفری عاطفی، آن هم به شیوه خودشان، ببرد. آمادهسازیها و خود سفر، کل خانواده را به هم نزدیکتر میکند.
مسابقه تفریحی بیسبال مردان بزرگسال در آخرین روز فعالیت زمین بازی محبوبشان، پیش از آنکه تخریب شود، به دورهای اضافی کشید. با غروب آفتاب که نمادی از پایان یک دوران بود، حس شوخطبعی و نوستالژی در هم آمیخت.