ادی که زمانی ورزشکار بوده، پس از پنج سال به شهر خود بازمیگردد و درمییابد که دوستانش زندگی باثباتی یافتهاند، در حالی که او همچنان سرگردان و بیهدف است. تلاش او برای احیای شور و نشاط دوران جوانی، او را به یک ماجراجویی بیمهابا با دوستان قدیمی میکشاند که در نزدیکی لاس وگاس با یک گروگان، یک قبضه اسلحه و لاشهٔ یک پرنده به پایان میرسد.
درو و آلیسا که بهترین دوست و همخانه هستند، پی میبرند که دوست پسر آلیسا پول اجارهشان را خرج کردهاست. آنها برای جلوگیری از بیخانمان شدن و حفظ دوستیشان، مجبور میشوند به هر کاری دست بزنند و در این راه، با کمبود وقت هم مواجهاند.
زن جوانی به نام پاپاس در یک برنامه اقامتی ویژه برای هنرمندانی که با مشکل خلاقیت دست و پنجه نرم میکنند، پذیرفته میشود. این برنامه توسط فردی ثروتمند و مرموز به نام "ابوت" (RZA) اداره میشود.
این اثر، کندوکاوی هوشمندانه در مسائل مربوط به سلامت روان است که از طریق گفتوگوهایی ملموس و قابلدرک به آنها میپردازد و توازنی ظریف میان جدیت و لحنی سبکبار ایجاد میکند.
الیوت و ریدلی، پدر و دختری هستند که در حال رانندگی، به طور تصادفی با یک تک شاخ برخورد میکنند. آنها تصمیم میگیرند تک شاخ را به یک استراحتگاه دور افتاده در دل طبیعت ببرند. این استراحتگاه متعلق به یک مدیر عامل ثروتمند شرکت داروسازی است.
واسه میکی، مردن دیگه یه چیز کاملاً عادیه. آخه اون مثل یه ابزار مصرفی (یا مهره سوخته) میمونه که خودش داوطلب شده تا خطراتی که بشریت رو تهدید میکنه، روی خودش آزمایش کنه. هروقت هم که میمیره، دوباره بازسازی میشه و بیشتر خاطراتش هم سر جاش میمونه. ولی خب، چی میشه اگه میکیِ شمارۀ ۱۷ از میکیِ شمارۀ ۱۸ بیشتر زنده بمونه؟
هر بدنی از تعداد بیشماری سلول تشکیل شده که مثل یک ارتش منظم عمل میکنند. هر کدام از این سلولها وظیفه خاص خود را دارد. هدف نهایی و هماهنگ همه این سلولها این است که کل بدن یا موجود زنده بتواند به فعالیت خود ادامه دهد و زنده بماند.
کارلوس و النا قصد دارند از هم جدا شوند، اما درست لحظه ای پیش از امضای برگه های طلاق، یک نفر از راه می رسد و به آن ها پیشنهاد می دهد به گذشته برگردند و فرصتی دوباره داشته باشند. آنها به سال 1994، یعنی سالی که برای اولین بار با هم آشنا شدند، سفر می کنند و ماجراهایی خنده دار و احساسی را تجربه می کنند و...
داستان دربارهی سونو مدل، یک آرایشگر معروف است که برای دلیلی مجبور میشود خود را به شکل یک زن به نام لیلا تغییر دهد. این تغییر قیافه باعث ایجاد ماجراهای خندهدار، عاشقانه و پر از هیجان میشود و در نهایت به یک آشوب کمدی منجر میگردد.
داستان درباره باستانشناسی است که در حین کاوش در یک یخچال طبیعی، به اشیاء باستانی عجیبی برخورد میکند. شباهت این اشیاء به چیزی که در خواب دیده بود، او را به اعماق یخچال میکشاند تا راز این کشف شگفتانگیز را کشف کند.
جس و هانا، دو دوست 13 ساله، با هم عهد میکنند که بهترین شب رقص را داشته باشند. اما فقط 24 ساعت قبل از این رویداد بزرگ، همه چیز با به هم خوردن رابطه آنها با پسرای مورد علاقهشان خراب میشود. حالا آنها یک شب فرصت دارند تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کنند.