یک پاندای پدر و پسرش برای پیدا کردن خانه از باغ وحش فرار میکنند و خانهای را در کنار یک دختر یتیم کوچک پیدا میکنند. پانداها تصمیم میگیرند پیش او بمانند و خانواده جدیدش شوند. سپس یک ببر سیرک گم شده را پیدا میکنند و به او کمک میکنند راهش را پیدا کند.
وقتی تورا سان برای دیدن خانواده اش برمی گردد، با تعجب متوجه می شود که یک استاد متکبر اتاقش را اشغال کرده است. پروفسور و تورا سان برای محبت چیو رقیب یکدیگر می شوند...
داستان راننده اتوبوسی به نام استن باتلر که قصد دارد با سوزی ازدواج کند. فردی که باعث ناراحتی مادر، دامادش، آرتور، و دختر اولیو شد. آنها تعجب می کنند که آنها چگونه می توانند ...
دانته آلیگیری جوان، برای به ارث بردن ثروت هنگفت پدرش، باید سیگار را ترک میکرد. اما وسوسه سیگار و تلاش عمویش برای حفظ این عادت، او را در موقعیتی دشوار قرار داده بود.
یک رستوراندار میانسال میل به پرسه زدن را احساس میکند و متوجه میشود که یک روز در هفته، آپارتمان مادرش تمام بعدازظهر خالی خواهد بود. او چندین تلاش برای اغواگری انجام می دهد، اما متوجه می شود که بسیار پیچیده تر و دشوارتر از آن چیزی است که او تصور می کرد...
لی چینگ هفتمین خواهر است، فرشته ای که از بهشت پایین می آید تا ببیند زندگی در هنگ کنگ چگونه است. در هنگ کنگ، او با زیلی (چین فنگ)، نسخه تناسخ شده معشوق متوفی خود، دونگ یونگ، برخورد می کند...
یک کلانتر مصمم، یک دزد و دوست دخترش را تعقیب می کند و اجازه نمی دهد هیچ چیز مانع دستگیری آنها شود. او از تمام تلاش خود برای یافتن آنها استفاده می کند و حتی از خطرات احتمالی هم نمی ترسد...
برنده 2 جایزه BAFTA Film Award همچنین دریافت 1 جایزه دیگر. award
ادی گینلی، کمدین کلوپ شبانه، با الهام از عشقش به رمان های داشیل همت، تبلیغی را در روزنامه به عنوان چشم خصوصی منتشر می کند. پروندهای که او به دست میآورد معلوم میشود که چیدمان عجیبی است و همانطور که او به ته آن میکاود، زندگیاش شروع به از هم پاشیدن میکند...
مردی سرگردان و ماهر در مبارزه با مشت، همراه با مردی مسلح و بیرحم که به عنوان دلال زنان نیز کار میکرد، به کودکی یاری رساندند تا به حق قانونی خود یعنی ارثیه برسد.
تصادفاً، معلم مهد کودک آرام، به طرز باورنکردنی شبیه به شرور وحشتناک است که کلاهخود اسکندر کبیر را دزدیده است. و همدستان شرور، غیرمنتظره شبیه به کودکان هستند - آنها نیز به عشق و مراقبت نیاز دارند...
شرکت تولید غذای گربه ی لوتس در بحران مالی قرار گرفته است. این شرکت تصمیم می گیرد برای خروج از این وضعیت، به یک منبع گوشت جدید و ارزان قیمت روی بیاورد: قبرستان محلی. تنها یک مشکل وجود دارد. گربه ها از طعم گوشت انسان خوششان آمده و به کشتن انسان روی آورده اند...