"نانسی ایوانز"، صاحب دوست داشتنی سیرک میباشد که بازدبد کننده ای ندارد، ولی به دلایل احساسی که به "مایک ابوت" دارد، آنجا را نمی فروشد. اما شرکای او، مخفیانه او را خرابکار جلوه می دهند …
سه دختر جوان تصور میکنند که پس از رجوع مجدد والدینشان مشکلات زندگی دیگر پایان می پذیرد،اما وقتی یکی از آنها عاشق نامزد دیگری می شود و کوچکترین خواهر تلاش میکند تا واسطه ازدواج آن دو شود،اوضاع به هم میریزد...
داستان سه تعمیر کارتلفن که به اشتباه به عنوان روانپزشک شناخته میشوند. یک مرد ثروتمند آنها را استخدام میکند تا همسر جوان و بیپروایش را درمان کنند که همیشه دنبال سفرهای زیرآبی و مشابه آن است...
هنریک کارلسون متهم به دزدیدن ۵۰۰۰ کرون سوئد شده است، در حالی که بیگناه است. اما برای محافظت از دزد واقعی که در بیمارستان بیمار است، کارلسون تمام مسئولیت را بر عهده میگیرد.
پاریس. « ایو » ( کلبر ) دخترى است که مىکوشد در کار نمایش به جایى برسد ؛ « ژرژ فلاماریون » ( باریمور ) ، ثروتمندى است که تصور مىکند جوانى ژیگولو به نام « ژاک پیکو » ( لدرر ) بیش از حد به زن او ، « هلن » ( آستور ) توجه دارد و « تیبور » ( آمیچى ) ، راننده ى تاکسى جوانى است که دل باخته ى « ایو » است.
یک دختر وقتی پدرش در جنگ دوم بوئر میجنگد، در یک مدرسه علمیه اختصاصی دخترانه رها میشود. بعداً، هنگامی که او مرده فرض می شود، او مجبور می شود خدمتکار شود.
یک نوازنده در یک گروه موسیقی دخترانه و یک آجرپز با یکدیگر متحد می شوند و هر دو سعی می کنند در بوداپست به موفقیت برسند و از طریق تغییر ثروت اقتصادی، پیشرفت های مردان بدخلق، و اوج و دلشکستگی های عشق از یکدیگر حمایت می کنند...