«ملانی کارمایکل» (ویدرسپون)، طراح مد موفق با پسر شهردار نیویورک نامزد کرده است. اما او کارهای ناتمامی دارد که باید آن ها را به سرانجام شان برساند. «ملانی» در منطقه ای فقیر در جنوب امریکا بزرگ شده و در نوجوانی با «جیک پری» (لوکاس)، هم کلاسی اش ازدواج کرده و بعد یک باره او را رها کرده و به شرق آمده و زندگی تازه ای را آغاز کرده است. او حالا باید به زادگاهش پیجین کریک در آلاباما برگردد…
«بنجامین بری» یک متخصص تبلیغاتی و همینطور مورد علاقه خانم هاست، که برای برنده شدن در یک رقابت شرط می بنند که می تواند کاری کند یک زن در طول ۱۰ روز عاشق او شود...
نیکل دختر ۱۷ ساله یک خانواده ثروتمند است، و «کارلوس» پسری فقیر با آرزوهای بزرگ می باشد. سرنوشت این دو را سر راه هم قرار می دهد و طولی نمی کشد که آن ها عاشق هم می شوند...
شاهرخ خان که فرزند اصلی خانواده نیست ولی از بچگی با این خانواده بزرگ شده و مورد علاقه پدر و مادرش ( آمیتا باچان و جایا باچان) میباشد بخاطر ازدواج با دختری از رد ه پایینتر با هنرنمایی کاجول که برخلاف میل پدر خانواده میباشد از خانواده طرد میشود و به لندن میرود
زني براي گرفتن انتقام مرگ شوهرش، اقدام به بمب گذاري مي کند. اما بر اثر انفجار، افراد بي گناه به قتل مي رسند و او دستگير مي شود. در جريان بازجويي و محاکمه، زن و يک پليس به يک ديگر علاقه پيدا مي کنند..
5 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 30 جایزه دیگر.
دزنی به همراه دخترش مغازه شکلات فروشی جالبی را در یک دهکده فرانسوی بسیار سنتی افتتاح می کنند. افکار و روش زندگی این زن مخالف با ارزش های رایج و مرسوم در زندگی مردم این دهکده است.نفوذ و محبوبیت صاحب شکلات فروش ( با بازی جولیت بینش) در بین مردم باعث بروز تضادهای جالبی می شود و این تضادها نهایتا باعث دشمنی عمیق شهردار پرنفوذ دهکده با شکلات فروش می شود.هر چند همین لرد خشک و متحجر نهایتا چاره ای جز تسلیم ندارد....
در حالی که در روز کریسمس که همه مشغول خرید لباسها و وسایل نو هستند «جاناتان» و «لیلی» به طور تصادفی با هم آشنا می شوند و با هم به خرید سال نو می پردازند. اما جاناتان در طی همین آشنایی کوتاه به لیلی علاقه مند می شود و از او می خواهد که اسمش و آدرسش را برای دوستی نزدیکتر به او بگوید اما لیلی که دختری انگلیسی و زیبا است به جاناتان این قول را می دهد که اگر در شهر به این بزرگی باز هم به صورت اتفاقی یکدیگر را دیدیم این رابطه دوستی ادامه دارد. از قرار ماجرا در همان شب کریسمس دوباره به طور تصادفی جاناتان، لیلی را در یکی از فروشگاه های شهر لس آنجلس می بیند و حالا است که خوشبختی و بخت و اقبال در این شب رویایی برای این دو زوج رقم می خورد…
"هونگ-یون" دختری دبیرستانی در یک روستای کوهستانی است. او عاشق معلم جدیدش "آقای جنگ" می شود. در حالیکه او از برادر کوچکتر مراقبت کرده و با وجود اختلاف سنی بسیار زیاد، او تلاش می کند تا توجه "آقای جنگ" را به خود جلب کند و...
لو یوشنگ” تاجری که برای مراسم تدفین پدرخود به دهکده زادگاه خود در شمال چین بازمی گردد.مادر سالخورده او اصرار می کند که مراسم سنتی تدفین باید اجرا شود اما این واقعیت را نادیده می گیرد که زمان تغییر بسیاری کرده است.در این حین او داستانی جادویی را به یاد می آورد که چگونه پدر و مادرش برای اولین بار همدیگر را دیدند و…
الیوت ریچارد(برندن فریزر) برای رسیدن به دختر مورد علاقهاش حاضر است هرکاری بکند ناگهان او باپیشنهادی از سوی شر(الیزابت هارلی ) روبرو میشود که میتواند اورا به آرزویش برساند . اما بازهم او در راه رسیدن به مقصود بامشکل مواجه است در نهایت اومجبور میشود بین خیر وشر یکی را انتخاب کند وبه تمایلات خود پاسخ منفی دهد
دو زوج متاهل تصور می کنند همدیگر را به خوبی می شناسند، تا اینکه تصمیم می گیرند به تعطیلات رویایی خود برای دیدن مسابقات اتومبیلهای غول پیکر در رنو بروند و…
فیلم در مورد یک دانشجوی تازه وارد بنام «متیو» است که در یک آسانسور، در حالی که برق ها قطع شده است، دختر رویاهایش را ملاقات می کند. متیو هیچ گاه چهره ی او را نمی بیند، اما عاشقش می شود. بعد از این ماجرا، تنها چیزی که متیو می داند این است که دختر رویاهایش در یک خوابگاه با ۱۰۰ دختر دیگر زندگی می کند، و او تصمیم می گیرد که هرطور شده او را بیابد…
داستان فیلم از چهار قسمت تشکیل شده است، سه قسمت اول درمورد رابطه «چو» با سه زن است که بعد از از دست دادن عشق زندگی اش، «سو لی ژن» با آن ها آشنا شده. قسمت چهارم در دنیای اسرار آمیز چو، که ۲۰۴۶ نام دارد روی می دهد...