چون مادر «بلید» در زمان بارداري توسط يک خون آشام زخمي شده، بلید که يک نيمه انسان - نيمه خون آشام است، داراي تمام خصوصيات خوب خون آشامان بهمراه بهترين مهارتهاي انساني مي باشد. بلید به شکار خون آشامان می پردازد تا انتقام مادرش را بگيرد. خون آشامان که تصميم دارند بزودي به تمام سازمانهاي مهم انسانها نفوذ کنند، به بلید نياز دارند زيرا او داراي خون ويژه اي است...
پس از یک ماموریت شکست خورده در کوبا، مزدور حرفه ای شیل به همراه گروهش : جوی شش، هولان، رم و ولمن به فلوریدا رفته و سر از خانه یم معلم تاریخ در می آورند...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 8 جایزه و نامزد دریافت 20 جایزه دیگر.
«فرمانده پیکارد» و خدمه اش، بروگ ها را در سفر زمانی به گذشته تعقیب می کنند، تا مانع از بر هم زدن اولین تماس زمینی ها با موجودات بیگانه فضایی در تاریخ شوند...
"دارکمن" برای ادامه تحقیق خود بر روی پوست مصنوعی احتیاج به پول دارد به همین دلیل مقداری پول از "پیتر روکر" قاچاقچی مواد مخدر سرقت می کند. "روکر" که می خواهد منبع قدرت "دارکمن" را پیدا کند از دکتر زیبا اما شیطان صفت خود برای به دام انداختن او استفاده می کند...
پیتر براکت و سابرینا پترسون دو رقیب در روزنامه شیکاگو هستند.وقتی قطاری از خط خود خارج میشود این دو برای پیوستن به تیم تحقیق این حادثه با هم مبارزه میکنند و در این بین…
داستان فیلم درباره یک دکتر هست که شب ها نقابی بر صورتش می زند و با استفاده از مهارت های رزمی اش آدم های خلافکار را تنبیه کرده و به نیازمندان یاری می رساند. اما…
یک کارآگاه فاسد که مکان شاهدان تحت حفاظت را به مافیا می فروشد، هنگامی که قصد کشتن یک زن روسی زیبا و بی رحم را دارد به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرد …
ماجرای پلیسی است که در مبازخ با جنایت کاران در یک ماموریت به شدت زخمی میشود و امیدی به زنده ماندن او نیست که یک شرکت وابسته به پلیس اورا تبدیل به یک ربات پلیس میکند و وارد خیابان میکند تا با جنایت کاران مبارزه کند که او قسمتی از حافظه خود را بیاد میارد…..
به هنگام افتتاح شعبه ی جدید یک شرکت بزرگ ژاپنی در لس آنجلس، جنازه ی زنی در اتاق کنفرانس پیدا می شود و «بازرس وب اسمیت» (اسنایپس) با سرپرستی «جان کانر» (کانری)، یکی از کارشناسان باتجربه ی پلیس (که سال های بسیاری را در ژاپن گذرانده) تحقیقات را آغاز می کند و …
مأموريتي براي آزادسازي گروگان هاي امريکايي از زنداني در يک کشور خاورميانه که «صدام حسين» (هيلوا)، ديکتاتور ديوانه بر آن حاکم است، با شکست مواجه مي شود. رئيس جمهور دستور اعزام گروهي را براي آزادسازي گروه قبلي مي دهد و به توصيه مشاورانش، «تاپر هارلي» (شين) را براي اجراي اين مأموريت انتخاب مي کند...
نيو اورليانز. شغل «اميل فوشون» (هنريکسن)، مردي ثروتمند و آراسته، سازمان دهي تعقيب و کشتن آدم هاست. «ناتاشا» (باتلر)، دختر يکي از قربانيان او، وارد شهر مي شود تا دنبال پدرش بگردد و با ملواني بي کار به نام «چنس بودرو» (وان دام) آشنا مي شود که از او برابر تهديد اشرار دفاع مي کند و سپس در راه يافتن قاتلان پدرش ياري اش مي دهد...