بخش رواني ندامتگان وودوارد، ويژه ي زنان، زمان حال. «دکتر ميرانداگري» (بري) با «داگ گري» (داتن) رئيس زندان ازدواج کرده است. روزي «ميراندا» در هيئت يکي از زنداني هاي رواني ووداورد از خواب بيدار مي شود و مي شنود که «داگ» را به قتل رسانده است. اما «ميراندا» چيزي به ياد نمي آورد و نمي تواند هم کارانش را به سالم بودن خود مجاب کند...
به مجری یاکوزا دستور داده می شود تا همکار محبوب خود را مخفیانه به قتل برساند. اما هنگامی که همکارش در مسیر ناپدید می شود ، سفری که در ادامه می آید یک تجربه پیچیده و وحشتناک است.
پنج سال پیش آلیس پسر را به قتل رساند؛ در حال حاضر هر روز با نیاز به پیدا کردن قاتل خود مصرف می شود. در شهر خواب آلود لودلو، ورود غریبه اسرارآمیز، آلیس مظنون به قاتل پسرش، همزمان با پخش تازه ای از قتل وحشتناک کودک است. حالا یک کارآگاه مستی خسته باید حقیقت را در پشت قتل ها قبل از کشتن یک کودک دیگر کشف کند؛ و آلیس باید با حقیقت باور نکردنی پشت مرگ فرزندش قبل از جنون، غم و اندوه و گناه، ذهن خود را از بین ببرد.
بن مدت کوتاهی پس از بیدار شدن از کما و کشف اینکه همسرش در یک تصادف رانندگی کشته شده است، با همسایه جوان زیبایش دوست می شود. اما درست زمانی که بن شروع به تغییر زندگی خود می کند، او توسط رؤیاهای همسر مرده اش تسخیر می شود...
مورت رینی نویسنده داستانهای جنائی پر فروش و عامه پسند است. او از هنگامیکه ایمی ، همسرش به او خیانت کرده و با مرد دیگری ارتباط برقرار کرده به همراه سگش عازم کلبه ای دور افتاده در جنگل شده است. او امیدوار است تا با سرگرم کردن خود از طریق نوشتن یک ناول جنایی تازه ، از فکر خیانت همسر سابقش رهایی یابد، اما...
بریتنی با معشوقش مایا و دکتر جولیان هاینس نقشه ای را برای به دست آوردن ثروت ناپدری متوفی خود تداعی می کند. نقشه آنها زمانی که یک بازپرس مرگ ناپدری را بررسی می کند شروع می شود...
جیکوب و ماری توسط پدرشان رها شده و به دستور او برای پیدا کردن عمویشان در اسپانیا میروند. در آنجا، ماری با دیگو ازدواج میکند، اما جیکوب متوجه میشود که دیگو در فعالیتهای جنایی دخیل است که آنها را در خطر قرار میدهد...
یک کهنه سرباز بطور اشتباهی به یک موسسه نگهداری از تبهکاران روانی فرستاده شده و در آنجا همانند یک موش آزمایشگاهی تحت آزمایشهای گوناگون یک دکتر قرار می گیرد
در سال 1958، در کوه های آلپ فرانسه، خدمتکار جوانی به نام آنا جورین به یتیم خانه سنت آنژ می رسد تا با هلنا کار کند در حالی که یتیمان به خانواده های جدید منتقل می شوند. آنا که مخفیانه باردار است، با آخرین یتیم جودیت که به دلیل مشکلات روحی رها شده است آشنا می شود و زمانی که آنا متوجه می شود که جودیت می تواند صداها و صدای پای کودکان را نیز بشنود، به هم نزدیک تر می شوند...
در تابستان 1947، مردان و زنان مختلفی به دعوت کازوما اوتاگاوا در عمارتی در حومه شهر جمع می شوند. آنها هنرمند، رمان نویس، شاعر، نقاش، نمایشنامه نویس، بازیگر زن و غیره هستند. قتل ها یکی پس از دیگری آغاز می شود...
زندگی جس زمانی تغییر می کند که شوهرش رایان و برادر شوهرش رومن پس از تصادف به کما می روند. با این حال، رومن از خواب بیدار می شود و معتقد است که رایان است و این باعث می شود جس در مورد آینده نگران شود...
کارن اوکانر ، روزنامه نگار جوانی که به خاطر چهره های مشهور ، به دنبال کشف حقیقت پشت یک حادثه طولانی است که زندگی و حرفه تیم وینس کالینز و لانی موریس را تحت تأثیر قرار داد.
«سیلویا بروم» (نیکول کیدمن)، زن سفیدپوستی که در افریقا به دنیا آمده و بزرگ شده، در سازمان ملل مترجم است. یکی از زبان هایی که «سیلویا» به آن آشنایی دارد، «کو» است و یک روز در تالار مجمع عمومی سازمان ملل به طور اتفاقی از حرف های مردی که به زبان «کو» صحبت می کند با خبر می شود که بر ضد جان «زوانی» (کامرون) حاکم مستبد ماتوبو توطئه ای در جریان است و …
یک مرد و زن در حالی از خواب بیدار می شوند مه خود را گرفتار در یک سرداب می بینند.در حالیکه رباینده آنها از نظر روانی آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهد نکته مبهم این آدم ربایی آشکار می شود…