سپتامبر 1998: موجی از حوادث غیرعادی خودکشی که در آن چندین دختر دبیرستانی کشته می شوند ، اما هیچ یادداشتی برای خودکشی به جا نگذاشتند و ظاهراً دلیلی برای خودکشی نداشتند. در این مورد، هیچ رابطه ظاهری وجود ندارد. شیکی متوجه می شود که یک چیز مشترک است و نیروی عجیبی در سایه این مرگ های عجیب وجود دارد...
آگوست 1995: میکیا برای اولین بار با شیکی در یک کیمونوی سفید در یک روز برفی ملاقات می کند . بعداً، در مراسم سال اول دبیرستان، میکیا شیکی را در میان جمعیت می بیند و او را تعقیب می کند و خود را به او معرفی می کند. اما شیکی راز بزرگی را پنهان میکند: موجی از قتلهای عجیب و غریب در اطراف بسیاری از نقاط شلوغ رخ میدهد، و هیچ مظنونی وجود ندارد...
کارآگاه نوجوان، ژوپیتر جونز، به همراه دوستانش برای حل معمای یک پرونده به قلعهای اسرارآمیز به نام «قلعه وحشت» میروند و در آنجا با رازهای پنهان و خطرات غیرمنتظرهای روبرو میشوند.
یک سال پس از خودکشی کیساراگی میکی مدل C-list، پنج نفر از طرفداران او برای یک جلسه بزرگداشت گرد هم می آیند. آنها کم کم متوجه می شوند که مرگ او آنطور که آنها فکر می کردند رخ نداده است. هر چه بیشتر صحبت می کنند، قضیه بیشتر به حقیقت نزدیک می شود....
بیمارستان دانشگاه توهو یک تیم فوقالعاده جراحی عروق کرونر تحت رهبری یک جراح جدید و ستارهدار آمریکایی (Kiji Kikkawa) ایجاد کرده است که متخصص در روش بسیار پرخطر «باتیستا» برای کوچک کردن اندازه قلبهای بزرگ شده است. به طور معمول این روش تنها 60 درصد موفقیت دارد، اما «تیم باتیستا» به 26 موفقیت پیاپی دست یافته است...
الین، شوهر و فرزندانش برای جشن کریسمس به خانه روستایی دور افتاده خواهرش می روند. در آنجا، کودکان توسط یک باکتری آلوده می شوند که آنها را به خشونت تبدیل می کند...
در دنیایی پساآخرالزمانی، آپریل و دانیل در مزرعهای متروکه با هم آشنا میشوند. اما زمانی که غریبهای مرموز سر میرسد، آنها با دشمنی جدیدی روبرو میشوند که حتی از دشمنی که در بیرون از مزرعه وجود دارد، خطرناکتر است...