سال ۱۹۹۰ بود که بشر برای نخستین بار پیامی از موجودات فضایی دریافت کرد. گروهی از فضانوردان دلیر به سیارهی این موجودات ناشناخته سفر کردند و زنی را پیدا کردند که به نظر میرسید تنها بازماندهی نژاد خود باشد. اما این زن لال رازی مرگبار با خود حمل میکرد. هنگامی که فضانوردان او را به زمین آوردند، یکی پس از دیگری جان سپردند. آنها دیر فهمیدند که زن فضایی برای زنده ماندن، به خون آنها وابسته است.
مقامات بریتانیایی یک ابرقهرمان (راجر براون) را استخدام می کنند تا به آنها کمک کند تاج دزدیده شده انگلستان را پیدا کند، اما آنها از جنبه شرور او بی خبرند...
گزارشگران مجله، هیرویوکی کوروساکی و همکارانش، یک کودک هیولا را که به تازگی از تخمی که در جزیره ایزوله اوبلیسک در دریای جنوبی بیرون آمده بود به ژاپن می آورند ...
جاسوسها کشف میکنند که چینیهای سرخ یک «ماشین روز قیامت» ساختهاند که قادر است سطح زمین را نابود کند و آنها قصد دارند ظرف چند روز از آن استفاده کنند.
بارون فرانکنشتاین پس از زنده شدن، روح یک مرد جوان اعدام شده را به بدن معشوقش منتقل می کند و او را وادار می کند تا مردانی را که به آنها ظلم کرده اند بکشد...
دکتر هو ، یک دانشمند شرور، کینگ کونگ را برای حفاری برای یک ماده معدنی نادر به نام عنصر X دستگیر می کند. کونگ فرار می کند و با مکانی-کونگ، یک کپی مکانیکی خود، روبرو می شود...
هنگامی که کاسته شدن ریاست جمهوری کاخ سفید که بیش از حد کار کرده و تحت فشار است ، فرار می کند ، CEA و FBR در تلاشند تا قبل از ربودن وی توسط سرویس های مختلف اطلاعاتی رقیب خارجی ، وی را بازیابی کنند...
یک دانشمند که با انتقال ماده از مکانی به مکان دیگر با استفاده از یک پرتو لیزر را کشف کرده به طور ناگهانی تصمیم می گیرد که از خود به عنوان یک نمونه آزمایشی استفاده کند...
خفاشی عظیم الجثه از کوه آتشفشان بیرون آمده. ترسی عظیم بر جامعه ژاپن سایه افکنده، فقط گودزیلای قدرتمند توان مقابله با او را دارد، صبر کنید نه اینطور نیست. این فقط کار گامرا ست. خفاشی عظیم الجثه از کوه آتشفشان بیرون آمده. ترسی عظیم بر جامعه ژاپن سایه افکنده، فقط گودزیلای قدرتمند توان مقابله با او را دارد، صبر کنید نه اینطور نیست. این فقط کار گامرا ست...
یک جسم اسرار آمیز در لندن کشف می شود و دانشمند معروف "برنارد کواترمس" می گوید که این از نشانه های الهی است و شروع به توضیح دادن در مورد این جسم عجیب و غریب برای مردم می کند، اما بی خبر از...
"روی فلمینگ" اپراتور یک دستگاه بازی به شدت از ارتفاع وحشت دارد. پس از اینکه متوجه می شود پدرش او را در یک برنامه فضایی ثبت نام کرده، به سمت مرکز هیوستون حرکت می کند تا از واقعیت ماجرا باخبر شود. اما پس از رسیدن به مقصد او متوجه می شود که شغلش سرایداری است نه فضانوردی!...
استاد مشهور هیپنوتیزم مونتزرات تکنیکی برای کنترل ذهن و به اشتراک گذشتن احساسات سوژه خود ابداع کرده. او و همسرش تکنیک را بر روی مایک آزمایش کرده و از جوانتر بودن لذت می برند اما...