یک دختر نوجوان به طرز عجیبی ، عاشق کسی می شود که ادعا می کند دانشجوی کالج است . او در یک وب سایت شبکه اجتماعی ، با این پسر آشنا شده و عاشقانه های اینترنتی خود را از مادرش مخفی نگه می دارد ...
دانشجوی کالج هیو جین وقتی به خانه برمیگرده میبیند که سو جین خواهر چهارده ساله اش گم شده است.مادرش که یک آدم شوت و حواس پرتی است نشسته فقط دعا میکند وحاضرنیست با پلیس تنبل پرونده همکاری کند.درهمین حین همسایهشان خودکشی میکند و برای سوجین یک وصیتنامه میگذارد.هیو جین شایعاتی میشنود مبنی براینکه خواهرش طلسم و مجذوب شده است.درحالیکه هر روز پیدا کردن سو جین سخت تر میشود سروکله همسایه مرده هم تو خوابهای هیو جین پیدا میشود و …
پل کارمند یکی از شرکت های حقوقی پاریس می باشد که دارای زندگی بسیار مرفه می باشد. اما زمانی که متوجه می شود همسرش سارا در حال خیانت به اوست، دست به کاری میزند که عاقبت خوشی ندارد..
مارک مشاور املاکی موفق در ایکس ان پراوینس است که ازدواجی شاد با یک دختر داشته است. یک روز دیداری با یک زن برای بازدید از خانه ای سنتی در خارج از شهر دارد، چند ساعت بعد مارک اسمی برای او پیدا میکند؛ کیتی،دختری که عاشقش بود و در اوران ، الجزایر با وی بزرگ شد...
سی یونگ در حالی که نامزد سونگ جو است، میهو، سایه میاندازد، چیزهای مشکوک زیادی در مورد گذشته میهو میفهمد و فردی را میشناسد که همیشه در اطراف میهو بوده است....
هنگامی که یک سرباز در خاورمیانه در حین انجام وظیفه مجروح می شود، به سیاره بارسوم از راه دور منتقل می شود، جایی که با بیگانگان متخاصم روبرو می شود و برای بقای خود می جنگد.
یک پلیس مواد مخدر ایالات متحده در بخارست با یک قاچاقچی اسلحه و مواد مخدر روسی که زنان و یک رهبر باند کولی را استخدام می کند، مبارزه می کند که جوانان و ثروتمندان را غارت می کند، تجاوز می کند و می کشد...
زن جوانی با گذشتهای تاریک، عهد میبندد که وارد کاپوت راهبه شود و شروع به پیشبینی قتلهایی میکند که به نظر میرسد مربوط به نقاشیهای کاراواجو باشد...
هنگامی که خورشید گرفتگی یک انفجار عظیم از هوای فوقالعاده سرد را به سمت زمین میفرستد، زنجیره فاجعهباری از رویدادها را آغاز میکند که تهدید میکند صر یخبندان جدیدی را آغاز میکند...
یک خبرنگار به طور اتفاقی به یک دفترچه خاطرات بر میخورد که داخل آن پر از برنامه ی های قتل افرادی خاص است. او تصمیم میگیرد خودش به آن ها رسیدگی کند اما همه ی سر نخ ها او را به یک بچه ی یتیم 9 ساله می رساند که در یک خانه ی گروهی زندگی میکند...
کارکنان آژانس بازاریابی کروات، در یک اردوی اجباری تیمسازی که در دل جنگل برگزار شده بود، شرکت کردند. رویدادهای پیشبینینشدهای در این اردو رخ داد که نه تنها به ایجاد اختلاف بین آنها انجامید، بلکه جان آنها را نیز به خطر انداخت.