اریک دراون و شلی وبستر، دو معشوق ابدی، توسط افراد شرور به قتل میرسند. اریک با فدا کردن جان خود، فرصتی برای بازگشت به دنیای زندگان پیدا میکند و برای انتقام از قاتلان و نجات شلی، سفری پرمخاطره را در دنیای زندگان و مردگان آغاز میکند...
ادموند دانتس، فردی بیگناه که سالها به ناحق زندانی شده بود، پس از فرار از زندان، با تغییر چهره و هویت، به دنبال انتقام از کسانی است که زندگی او را تباه کردهاند.
در بحبوحه طرح جدیدی برای گزارش عمومی عملکرد جراحان، زندگی یک جراح با استعداد به هم میریزد. همکاران او شروع به متحد شدن علیه او میکنند و حتی شریک زندگیاش که پرستاری در همان بیمارستان است، از او روی برمیگرداند.
خانواده کرتیس یک دستیار دیجیتال هوشمند به نام AIA را آزمایش میکنند. این دستیار با یادگیری عادات خانواده، نیازهای آنها را پیشبینی کرده و زندگیشان را آسانتر میکند. اما AIA در محافظت از خانواده تا حدی افراط میکند و حاضر است برای این کار هر کاری انجام دهد.
داستان کمیل، یک پرستار اورژانس، که در حین انتقال یک قلب برای پیوند، با ماجراهای خطرناک و مرموزی روبرو میشود. حضور شخصیتهای مشکوکی مانند منجیل و تونی، این سفر را به یک تجربه هولناک تبدیل میکند.
مسافرانی که در راه به بهشتی گرمسیری هستند، در دریا سقوط کرده و خود را در یک جزیره ای متروک مییابند. آنها برای بقا در برابر عناصر و درگیریهای داخلی میجنگند...
دو برادر، یکی مامور افبیآی و دیگری پولشوی بینالمللی، اختلافاتشان را کنار میگذارند و برای نجات خانوادهشان، دست به یک عملیات خطرناک در قلب قلمروی یک ارباب جنایت میزنند.
یک زوج پس از از دست دادن فرزندشان به دنبال شروع دوباره هستند که خانه رویاییشان به آنها هدیه میشود. اما این هدیه یک شرط دارد: آنها هرگز نباید در انبار خانه را باز کنند. حالا آنها باید تصمیم بگیرند که آیا میتوانند بدون دانستن رازی که پشت این در پنهان است، زندگی کنند یا نه.
داستان زندگی برونو سولاک، دزد ماهری که لقب "آرسن لوپن قرن بیستم" را به خود اختصاص داده بود، الهامبخش این رمان است. رویدادهای این داستان بر اساس واقعیتهای تاریخی شکل گرفته است.
وقتی خواهرش، نینا، تحت تأثیر یک فرقهی اسرارآمیز خودسازی قرار میگیرد، آنا تصمیم میگیرد تا با نفوذ مخفیانه به مراسم سالانهی این فرقه، خواهرش را از دست رهبر شیطانی آن نجات دهد.
فضانوردی، در میانهی ماموریت پرخطری به مقصد تیتان، قمر زیبای زحل، با چالشی جدی روبرو شده است. او در تلاش است تا تعادل خود را حفظ کند و از فرو رفتن در ورطهی توهمات و از دست دادن حس واقعیت بپرهیزد.
یک بازیگر با وجدانی آشفته، پس از شاهد بودن یک قتل و پیدا کردن مقدار زیادی پول، تصمیم میگیرد این پول را برای خود نگه دارد و با این کار، زندگیاش را به یک نمایش پیچیده تبدیل میکند.
دختری ۱۷ ساله به همراه خانوادهاش ناچار میشود به منطقهای تفریحی نقل مکان کند. اما اوضاع این منطقه آنطور که در ابتدا به نظر میرسد، ساده و عادی نیست.