گروهی از دوچرخهسواران که به سمت یک مسابقه میروند، در صحرا گیر میافتند و خود را در حال مبارزه با خانوادهای از آدمخوارهای همزاد که خارج از زمین زندگی میکنند، میبینند...
یک زن جوان پس از حمله یک قاتل دچار فراموشی می شود و به تیمارستانی روانی منتقل می شود که توسط یک پزشک بی رحم اداره می شود. این پزشک روی بیماران خود با یک داروی کشنده آزمایش می کند و ...
یک ژیمناست آمریکایی به کشور خارجی سفر میکند تا در یک بازی مرگبار شرکت کند. این بازی بیش از ۹۰۰ سال است که هیچکس غیر از بومیان آن کشور نتوانسته در آن پیروز شود.
جان، که صاحب یک انتشاراتی است، با شاعر جدیدی به نام کلارا و نامزدش ملاقات می کند و عاشق کلارا می شود. کلارا به آپارتمان جان می رود و جان نیز همسرش را ترک می کند.
زن جوانی (کاساندرا دلانی) که یک پناهگاه حیات وحش را در جایی دور افتاده اداره میکند توسط سه شکارچی کانگورو که به دنبال بازی جدید وارد پناهگاه شدهاند مورد تهدید قرار میگیرد...
کرسی، یک معمار سابق و یک مراقب حرفه ای، متوجه می شود که دوست قدیمی اش پس از ضرب و شتم وحشیانه توسط گروهی از اراذل و اوباش مرده است. آیا کرسی می تواند انتقام مرگ دوستش را بگیرد؟...
گروهی از فیلمسازان برای ساخت کلیپی موسیقیایی به یک کارخانه متروکه در منطقهای کوهستانی پناه میبرند. اما پس از وقوع بهمن و محبوس شدن در آن مکان، با خانوادهای خونآشام روبرو میشوند که به آنها حمله کرده و بسیاری از آنها را میکشد.
مولی، روسپی سابق، با کمک ستوان اندروز توانسته زندگی خیابانی خود را ترک کند. او حقوق می خواند و زندگی عادی دارد. هنگامی که اندروز توسط یک باند وحشی کشته می شود، او به عنوان فرشته به خیابان ها باز می گردد تا قاتلان خود را پیدا کند...
ادگار، یک قاچاقچی جنسی، مردان خود را می فرستد تا گروه هایی از زنان را به ملک خود در جنگل فریب دهند، آنها را زندانی کنند و بفروشند. یک زن قوی فکر از فروش امتناع می کند و نقشه فرار می کشد، در حالی که دختران دیگر را متقاعد می کند که به او بپیوندند...
آمریکاییهایی که در تعطیلات در دریای کارائیب به سر میبرند، شبها به تور اهالی جزیره نزدیک میروند و مراسم محلی وودو را تماشا میکنند. اندکی پس از آن، آنها خود را در جزیره سرگردان و تحت حمله دشمنان ناپیدا می یابند. آنها یکی یکی با پایان های خشونت آمیز روبرو می شوند...
دو خواهر و برادر روسی که در استانبول ترکیه زندگی میکنند و در تجارت شمشیربازی الماس کار میکنند، نقشهای برای سرقت الماس افسانهای سفید آتش دارند، اما رقبای آنها نقشههای دیگری در سر دارند...
در اسکله بوردو یک پسر معروف به قتل رسید. بازرس پلیس، میشل ورتا، زمانی که عاشق برنارد، یک نوازنده جوان خوش تیپ می شود، شروع به تحقیق می کند. این نه تنها زندگی خانوادگی او را تهدید می کند، بلکه تمامیت او را نیز تهدید می کند، زیرا او متاهل و دارای یک فرزند است و برنارد یکی از مظنونان قتل است.