دختر سادهای از شهری کوچک برای یافتن لقمهای نان حلال راهی بمبئی پرهیاهو و پر از مخاطره میشود، اما در آنجا با چالشی هولناک روبرو میشود که حتی در خیالپردازیهای دور و درازش هم به آن فکر نکرده بود...
پرابها با پدر بیوه خود، تاکور جاسبیر سینگ و برادر کونوار رانویر، سبک زندگی ثروتمندی دارد. او پیشنهاد ازدواج از سوی تاکور شمشر سینگ به همان اندازه ثروتمند دریافت میکند، اما او را رد میکند، با راجندرا ازدواج میکند
یک کارمند دولت در حین انجام وظایف انتخاباتی در جنگل آشوبزدهی مرکز هند، با وجود بیتفاوتی نیروهای امنیتی و ترس از حملات چریکی شورشیان کمونیست، تمام تلاش خود را برای برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه به کار میگیرد...
منصور، یک پیتوی محتاط و کم حرف، به زائران کمک می کند تا سفری دشوار را به سمت شهر معبد طی کنند. دنیای او وقتی با موکوی زیبا ملاقات می کند که او را به گردبادی از عشق شدید می کشاند، دگرگون می شود...
عشق راکشیت و آنچل بینقص و مثالزدنی است تا زمانی که فردی پدیدار میشود و با تمام توان تلاش میکند تا آنچل را از راکشیت جدا کند و به دنیای خود بکشاند. اما این فرد چه کسی است و چه اهدافی در سر دارد؟ گاه رازهایی وجود دارند که بهتر است ناگشوده باقی بمانند.
یک کشاورز پیر بدهکار توکرام می خواهد عدالت را برای پسرش که خودکشی می کند به دست بیاورد. اما زمانی که التماس های توکرام به گوش نمی رسد، او مجبور می شود برای اطمینان از اینکه صدایش بلند و واضح توسط ملت شنیده می شود، گامی جدی بردارد.
دو نوجوان مستعد اما محروم بمبئی که توسط یک استاد باله عجیب و غریب کشف می شوند، در حالی که رویاهای رقص خود را دنبال می کنند با تعصب و عدم تایید روبرو می شوند.
شوخی نیما جوان و بازیگوش با سیم برق زنده، مادرش را می کشد و پدرش دیال را به ترتیب از مرگ نیما و همسرش عصبانی و ویران می کند. دایال به قدری از دخترش عصبانی می شود که نمی تواند دیدن او را تحمل کند.