برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 84 جایزه و نامزد دریافت 129 جایزه دیگر.
در سال ۱۸۹۹ در پاریس شاعر فقیر و جوان اسکاتلندی به اسم «کریستین» (اوان مک گرگور) زندگی می کند. او پس از مدتی به یک کلوب پنهانی به اسم «مولن روژ» در محله بدنام «مونت مارتی» که فعالیتهای زیر زمینی در زمینه هایی چون مواد مخدر دارند می پیوندد. او ناگهان خودش را گرفتار یک رابطه عاشقانه حزن انگیز و آتشین با گرانترین ستاره گروه (نیکول کیدمن) که مشهورترین فاحشه شهر نیز می باشد می بیند …
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 12 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
در آلونکهاى حومهى مکزیکوسیتى ، بچه هاى فقرزده که به دست فراموشى سپرده شده اند ، زندگى پر فلاکتى را مىگذرانند . گروهى از آنان به بزه کارىهاى متداول در شهرهاى مدرن روى آوردهاند و تعدادى دیگر در دارالتأدیب به سر مىبرند .
قهرمان سابق مسابقات رقص سالسا، حالا یک مهندس بیعرضه است. اما آتش علاقه او به رقص، با عشقی که نسبت به رئیس جدید و فوق العاده زیبایش پیدا میکند، مجددا شعله ور میشود و تنها راهی که وی میتواند قلب او را بدست بیاورد، این است که به درجه بالایی از مهارت در هنر رقص نایل شود. حالا او تنها کاری که باید انجام دهد این است که شور و اشتیاق درونیاش را پیدا کرده و بروز دهد...
داستان در مورد دو دوست به نام متی و مایکل هستش که عهد میکنن تا قبل از شب Prom اولین س*ک*س*شون رو انجام بدن. اما به یک مشکل بزرگ بر میخورن اینکه معلوم میشه متی هم*جنس*باز هستش و…
ال توپو به همراه پسری برهنه در بیابان سفر می کند.آنها وارد شهری می شوند که ساکنانش به قتل رسیده اند.او قاتلان را پیدا کرده و رهبر آنها را به قتل می رساند.ال توپو پسرش به در صومعه ای رها کرده و به همراه زنی که رهبر قاتلان به عنوان برده نگه داشته بود می رود.آن زن او را متقاعد می کند که اگر بتواند چهار استاد بزرگ هفتیرکشی را نابود کند تبدیل به بزرگترین هفتیرکش دنیا می شود و…..
سیدنی ولز یک نوازنده ویولن در یک گروه مطرح است که در دوران کودکی طی یک حادثه تلخ هنگام بازی با خواهر بزرگترش کور شده است و در حال حاضر با وجود کوری زندگی کاملا مستقلی دارد تا اینکه یک اهدا کننده قرنیه برای او پیدا میشود و پیوند قرنیه به خوبی انجام میشود و سیدنی بینایی خود را دوباره به دست می آورد ولی خوشحالی او بعد از این اتقاق زیاد طول نمیکشد چشمهای اهدایی به او چیزی فراتر از یک چشم معمولی هستند و چیزهایی را میبینند که برای سیدنی قابل درک نیستند و همین امر باعث میشود که سیدنی به دنبال هویت اهدا کننده قرنیه خود برود که در ادامه متوجه میشود که …
یک دادستان بر روی پرونده اتهام نژادی سه نوجوان که متهم به قتل یک پسر پورتوریکویی نابینا هستند تحقیق میکند. او متوجه می شود حقیقت در مورد این پرونده دقیقا آن چیزی نیست که به نظر می آید...
فیلم از آخر به اول می آید. ماجرای فیلم حول شبی در پاریس رخ می دهد، که زنی بنام «آلکس» (مونیکا بلوچی) در زیرگذر توسط یک غریبه مورد تجاوز قرار می گیرد و …...
«برنان هاف» مرد سی و نه ساله ای است که کار مشخصی ندارد و با مادرش، «نانسی» زندگی می کند. «دیل دابک» نیز مرد چهل ساله ای بیکار است و با پدرش، «رابرت» زندگی می کند. زمانی که رابرت و نانسی ازدواج می کنند، برنان و دیل به ناچار هم خانه می شوند و از همان ابتدا اختلاف میان آن دو آغاز می شود...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین دریافت 1 جایزه دیگر.
یک شکارچی بوفالو به نام مت فلچر (براندو)، وارد کلیسای شهرکی مرزی می شود. او قصد دارد با استفاده از اسب نر نژاد آپالوسایش، با دوست قدیمی اش، پاکو (کامپوس) یک مزرعه ی پرورش اسب به راه بیندازد و زندگی تازه ای را شروع کند…
فیلم درباره فاصله احساسی بین دو خواهر است.خواهر کوچکتر به اندازه کافی جذاب است که در شهری عجیب یک معشوق بدست بیاورد.اما خواهر بزرگتر تلاش می کند فقط یک ارتباط انسانی برقرار کند و...
الیوت ریچارد(برندن فریزر) برای رسیدن به دختر مورد علاقهاش حاضر است هرکاری بکند ناگهان او باپیشنهادی از سوی شر(الیزابت هارلی ) روبرو میشود که میتواند اورا به آرزویش برساند . اما بازهم او در راه رسیدن به مقصود بامشکل مواجه است در نهایت اومجبور میشود بین خیر وشر یکی را انتخاب کند وبه تمایلات خود پاسخ منفی دهد
«رابين» (لوييس) پذيرفته است که جنين يک زوج ثروتمند را در رحم خود بپرورد. اما دو تبهکار خرده پا به نام هاي «پارکر» (فيليپ) و «لانگباف» (دل تورو)، «رابين» را مي ربايند. اين دو مطمئن هستند که زوج ثروتمند حتما باج قابل توجهي را براي بازپس گرفتن مادر و جنين خواهند پرداخت...
«الیزابت» (ویدرسپون) پشت رل اتوموبیل خوابش می برد و به شدت تصادف می کند و به اغما می رود. چند هفته ی بعد، مردی به نام «دیوید» (رافالو) آپارتمان «الیزابت» را اجاره می کند ولی بلافاصله متوجه می شود که «الیزابت» کاملا هم خانه را خالی نکرده است. جسم «الیزابت» شاید مرده باشد ولی روحش کاملا زنده است و مصرانه پا می فشارد که آپارتمان هنوز به خودش تعلق دارد…