یک تیم مهندسی به سرپرستی هائو برای بررسی علت فرونشست زمین در یک منطقه حومه شهر به آنجا میروند. در حین جستجو، هائو در یک مدرسه ابتدایی دفتر خاطرات پسری را پیدا میکند که داستانی مرموز درباره جدایی او از یک رابطه نزدیک را روایت میکند.
در حالی که شهر تایپه با مشکل کمبود آب مواجه شده و قیمت هندوانهها سر به فلک کشیده است، شیائو-کانگ، بازیگر سابق، با دوست قدیمی خود، شیانگ-چی، دیدار میکند.
در سال ۱۹۹۰، هنگ کنگ با افزایش شدید جرایم سازمانیافته روبرو است. تریادها برای کنترل شهر به شدت در حال رقابت هستند و به زودی ممکن است تمامی فعالیتهای مجرمانه در منطقه را در دست بگیرند.
داستان در یک کشتی باری زنگزده در دریای چین جنوبی رخ میدهد. ناخدای جوان لهستانی که اولین فرماندهی خود را بر عهده دارد، با مشکوک شدن خدمه چینی به او و رئیسش روبرو میشود. خدمه کشتی را ترک میکنند و ناخدا تنها میماند. در آن شب، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد.
پسری جوان به نام شیائوبو، پس از برخورد صاعقه و از دست دادن توانایی لبخند زدن، تحت مراقبت عمویش که یک معالج جنازه است، قرار میگیرد. عمو او احساس مسئولیت شدیدی نسبت به وضعیت شیائوبو دارد.
مردی پس از سالها به شهر خود بازمیگردد تا عشق قدیمیاش را که او را رها کرده بود پیدا کند و با خود ببرد، اما متوجه میشود که زن مورد علاقهاش ازدواج کرده و خانواده دارد.
آشپز برکنار شده، ونگ بینیی، مصمم است تا به شن چینگ در رستورانش به نام "چهار دریا" کمک کند. او آشپزی جوان به نام لونگ کینیات را آموزش میدهد تا در مسابقهای برای کسب عنوان "بهترین آشپز" با آشپز تین، سرآشپز رستوران "کاخ امپراتوری"، رقابت کند.
یک نویسنده و یک گانگستر از دو شهر مختلف آسیایی برای پیدا کردن مکانی اسرارآمیز به سفری مشترک میروند و در این مسیر، علاوه بر کشف رازها، دوستی عمیقی با هم پیدا میکنند.
در فیلم 'روح شمشیر'، تی لانگ، بازیگر مشهور، نقش یک شمشیرزن تنها را بازی میکند که در جستجوی انتقام، قصد شکست دادن "شماره یک شمشیرزن" را دارد. اما او خیلی زود متوجه میشود که گاهی اوقات خواستن بهتر از داشتن است.
هنگ، راهبی از شائولین، پس از حمله چینگها به معبد، فرار میکند اما به اشتباه توسط یکی از همکیشانش دستگیر میشود. حالا او باید با کمک همین همکیش، از زندان بگریزد و به مبارزه با چینگها بپردازد.