آملیا، دختر یک استاد فقیر، گریگز، توسط مرد جوان و ثروتمندی به نام فیل تحسین می شود. آملیا و فیل زمانی که او برای کمک مالی به خانواده مداخله می کند نامزد می کنند...
سیلویا که یک آفریقایی-آمریکایی و قربانی نژادپرستی است، با ابراز همدردی با وضعیت اسف بار کودکان آفریقایی-آمریکایی، به شمال سفر می کند تا بودجه ای برای تحصیل آنها ترتیب دهد...
کی هوگ قصد دارد برای بدست آوردن یک الماس خاص سازمان "دای اسپینن" را متوقف کند،الماسی که به زن مالک آن تاج سردمداری آسیا را اهدا می کند، اما مردی که باید مالک اصلی این الماس باشد، از وجود آن اطلاعی ندارد...
زوجی که به تازگی ازدواج کرده اند تصمیم می گیرند با استفاده از مصالح پیش ساخته خانه ای برای خود بسازند، اما نمی دانند که یکی از رقبایشان ترتیب کیت را به هم زده...
قرن شانزدهم،پراگ.یک خاخام یهودی از خاک رس موجودی غول پیکر به نام "گولم" را به وجود آورده و به وسیله سحر و جادو به آن موجود زندگی می بخشد تا از یهودیان پراگ در مقابل شکنجه محافظت کند...
دختری یتیم توسط خانوادهی اشتورلین بزرگ میشود. آنا (آستا نیلسن) نوزاد، توسط مادرش که برای استراحت به سفر رفته، به مزرعهی اشتورلین آورده میشود. آنها از در رانده میشوند و مادر، دختر کوچکش را برای خواب به انبار میبرد. اما صبح روز بعد، مادر ناپدید شده و آنا تنها رها میشود...
باسکین همیلتون واگنی را در میان ناآکجا آباد هدایت میکند و اهمیت زیادی به همراهانش که باید اسکورتشان کند میدهد اما از طرف دیگر امیدوار است معمای قتل برادرش را توسط یکی از مسافرین حل کند...
دو شرکت جنگلداری رقیب برای کنترل دره غول ها با یکدیگر رقابت می کنند. یک مهندس جوان به خانه بازمی گردد تا به پدرش در ساخت خط آهن جدید برای حمل چوب کمک کند. اما او با خواهرزاده رئیس شرکت رقیب آشنا می شود و آنها عاشق یکدیگر می شوند. این عاشقانه، اوضاع را برای هر دو شرکت پیچیده می کند...
یک دختر نوجوان که از فعالیت ها پسرانه لذت می برد و از امر و فرمایش های ولی خود خسته شده است تصمیم می گیرد خود را به جای یک مرد جا زده تا بتواند خوش گذرانی کند. او متوجه می شود که مرد بودن آن طور که به نظر می رسید ساده نیست...