پس از مرگ پدر و از دست دادن ثروت خانواده، بانی (جوان کرنفورد) به عنوان یک گزارشگر کارآموز مشغول به کار می شود، در حالی که برادرش (ویلیام بیكول) درگیر قاچاق مشروبات الکلی می شود...
آقا و خانم هاردی قصد دارند شب آرامی را در کنار هم و در منزلشان بگذرانند. در این حین، لورل و همسرش به آپارتمان آنها میآیند. لورل که هوس بستنی کرده است، به همراه هاردی، برای خرید بستنی بیرون میزنند، اما در راه، زنی را میبینند که گویا قصد خودکشی دارد. لورل و هاردی این زن غرغرو و آبزیرکاه را نجات میدهند، اما زن، از این نجاتیافتن ناراضی است و آنها را تا منزل دنبال کرده و تهدید میکند که یا باید از او نگهداری کنند یا برایشان دردسر ایجاد خواهد کرد. لورل و هاردی یک شبِ آشفته و پردردسر در پیش دارند تا این زن را از چشم همسرانشان دور نگه دارند و ماجرا را حل و فصل کنند.
یک کارگر فقیر کارخانه که توسط یک عموی ثروتمند استخدام شده بود، عاشق یک وارث زیبا می شود، اما خوشبختی و آینده امیدوارکننده او توسط یک رابطه قبلی با یک همکار که او را باردار کرده بود، به خطر می افتد...
یک منشی ساده برای یک وکیل طلاق زن کار می کند که فقط با زنان متاهل قرار می گیرد. برای جلوگیری از پرداختن به تعقیب های زناشویی هر یک از عاشقانه های احتمالی خود، او به او کمک مالی می کند اگر فقط به نام با او ازدواج کند.
مستندی درباره اینکه چگونه معدنچیان یکی از نواحی صنعتی اوکراین، با تلاش و ازجان گذشتگی پروژه ای که باید 5 سال طول میکشید تا تمام شود را در عرض 4 سال انجام دادند...
یک زوج جوان پس از سرقت پولشان توسط یک خلافکار، به طور غیرمنتظرهای مورد حمایت سرکرده باند آن خلافکار قرار میگیرند. در حالی که خلافکار مذکور به دنبال انتقام از این زوج است، در یک درگیری کشته میشود و پلیس به اشتباه این زوج را متهم میکند.
دو فروشنده بیمه که سریع صحبت می کنند، با مری که در حال فرار از دست مادر ثروتمندش است، ملاقات می کنند و آنها موافقت می کنند که به او در امر اداره هتل کمک کنند. وقتی متوجه می شوند که هتل ویران شده و تقریباً متروکه شده است، یک کمپین روابط عمومی ساختگی راه اندازی می کنند که هتل را به عنوان یک استراحتگاه مورد علاقه ثروتمندان معرفی می کند...