در داستان اول یک اپراتور مرکز بحران در جستجوی زنی میباشد که مورد آزار و اذیت از طرف همسر سابقش قرار گرفته است. در داستان دوم، یک نوجوان که از کمک گرفتن از مرکز بحران امتناع میکند، مورد حمله دوست اش قرار می گیرد ...
"طول موج" فیلمی 45 دقیقهای است که در طول یک هفته به آرامی روی پنجرهای زوم میکند. این فیلم به دلیل رویکرد غیرمتعارف و تجربی خود، اثری منحصر به فرد و قابل تأمل در تاریخ سینما محسوب میشود.
"راجرز"، که یک بازیگر سابق و فریبدهنده به صورت پارهوقت بود، به دلیل توطئهی یکی از مشتریان ناپسندش از کار خود در کازینو اخراج میشود. او زمانی که در فهرست سیاه قرار میگیرد و پسرش تهدید میشود انتقامش را میگیرد ...
هری، پسر ۱۸ سالهای که با مادرش کیت، زنی بیش از حد حامی زندگی میکند، یک سبعیت پنهان دارد. این خشونت باعث میشود تا گانگسترهای یهودی او را به عنوان آدمکش اجیر کنند...
نیا کاستل و دیدونا برای شرکت دخترشان تینا در مسابقه زیبایی Miss Litoral که در ساحل مامایی اعلام شده است، هزینه های بسیاری را متقبل میشوند. اما تینا عاشق دورل ، پسر خجالتی و حسود است که ...
ملودرامی درباره دو دوست صمیمی دوران کودکی که تحت تاثیر مربی خود، جانی کی (تدی رابین کوان)، که زمانی خود بر صحنه پاپ حکومت می کرد، به صدر صحنه پاپ هنگ کنگ می رسند...
لی پلنتی ، یک نویسنده در حال ورشکستگی است و هاویلند که دوست اوست ، زنی بسیار زیبا و ثروتمند است . وقتی که هاویلند او را برای شب کریسمس به خانهاش دعوت میکند ، علاقهای بین آنها شکل میگیرد و ...
کوین لومکس وکیلی است که در یک شرکت حقوقی در نیویورک کار می کند. با این حال، او به زودی متوجه می شود که صاحب کارش خود شیطان است و قصد دارد او را شکنجه کند....
عصام بادیه نشین جوانی است که به ظلم حاکم قبیله خود پی می برد و تصمیم می گیرد او را سرنگون کند. او مخفیانه به دربار سلطنتی می رود، اعتماد پادشاه را جلب می کند و مشاور او می شود...
نیکی کالینز جوان هنگام سوار شدن بر قطار در مسیر نیویورک، شاهد یک قتل وحشیانه می شود . اگرچه او ناامیدانه سعی می کند آنچه را که دیده به اطلاع دیگران برساند، اما هیچ کس حرف او را باور نمی کند...
یک عکاس جوان با استعداد، که از گرفتن عکس از محله طنزآمیز و منحرف بالتیمور و خانواده حواس پرت خود لذت می برد، به دنیای هنرمندان پرمدعا از شهر نیویورک کشیده می شود و شهرت تازه ای پیدا می کند...
مادام اولگا، صاحب خانه بدنام چایناتاون نیویورک، پس از آنکه از آنجا رانده شد، با گروهی از زنان و مردان خلافکار به یک معدن متروکه پناه برد و زندگی جدیدی را آغاز کرد.