یک نوازنده در یک گروه موسیقی دخترانه و یک آجرپز با یکدیگر متحد می شوند و هر دو سعی می کنند در بوداپست به موفقیت برسند و از طریق تغییر ثروت اقتصادی، پیشرفت های مردان بدخلق، و اوج و دلشکستگی های عشق از یکدیگر حمایت می کنند...
یک کهنه سرباز آسیب دیده جنگ جهانی اول ماشینی می سازد تا از جنگ جلوگیری کند. هنگامی که دولت ماشین او را خراب می کند و جنگ جهانی دوم به طور فزاینده ای اجتناب ناپذیر به نظر می رسد، مخترع در ناامیدی، ارواح مرده جنگ را برای اعتراض فرا می خواند.
داستان از جایی آغاز میشود که همراه پیانوی یک ویولونیست از کار بازنشسته میشود. در همین حین، ویولونیست شیفته صدای پیانوی معلم دخترش، اینگرید برگمان، میشود و از او دعوت میکند تا او را در تور جهانی همراهی کند. این آشنایی به یک رابطه عاشقانه منجر میشود.
پس از مرگ عمویش،"سر هنری بسکرویل" بازگشته و سالن اجدادی اش در دونشایر را باز می کند."هولمز" نقشه به قتل رساندن "سر هنری" را به دست یک سگ دست آموز فاش می کند و...
قرن نوزدهم،هندوستان.سه سرباز بریتانیایی و یک بومی باید احیای قیبله ای قاتل را پیش از اینکه آنها در سرتاسر سرزمین شروع به وحشت افکنی کنند متوقف سازند...
مرد جوان و فقیر ایتالیایی که نوازنده ماهری است، آرزوی قهرمانی بوکس برای تامین مالی خانوادهاش را دارد. اما مسیر موفقیت و خوشبختی چیست و چه بهایی باید پرداخت؟...
بیست سال پس از قتل آلیس بارلو، خانه اش دوباره اشغال شده است. با این حال،زوجی که این خانه نقل مکان کرده اند،مرد خانواده دارای یک راز است که او هر کاری برای پنهان کردن این راز حاضر است انجام دهد که ...
در شهر مرزی تومب استون، آریزونا، وایات ارپ (راندولف اسکات) کاریزماتیک، یک کلانتری تپانچهباز است که تقریباً هرکسی را که با آن روبرو میشود، مورد احترام قرار میدهد. با این حال، جان "دکتر" هالیدی (سزار رومرو)، زمانی که قانونگذار قوانین محلی را با قوانین غیرقانونی خود زیر پا میگذارد، چالشی غیرعادی برای قانونگذار ایجاد میکند...
مارسل در یک جواهر فروشی کار می کند. او بعد از ملاقات با لولوی دوست داشتنی و رفیق تنبلش، جو، به این دختر علاقه مند شده و مجذوب دنیای آن ها می شود. لولو و جو کلاهبردار هستند. آن ها مارسل را بر خلاف میلش در جریان سرقت جواهرات دختر رئیس مارسل شریک کرده و...
بازیگران بی پول و پیر در خانه سالمندان زندگی می کنند. آنها همیشه در مورد شکوه گذشته خود صحبت می کنند. روزی از روزها، فردی به نام رافائل سنت کلر به آنجا می آید. او بازیگر مشهوری بوده و کارهای عاشقانه زیادی داشته است...