خانم “هاردی” از اینکه همسرش “اولیور” بیشتر از او وقتش را با دوستش “استنلی” می گذراند بسیار خشمگین است و تصمیم می گیرد کودکی را به فرزندی بپذیرد تا بدین طریق بتواند همسرش را قانع کرده تا…
هنرمندی به نام "جفری کارول" در تعطیلات با "سالی" آشنا می شود.علاقه ای بین آنها شکل می گیرد اما او به "سالی" نمی گوید متاهل است.او که از بیماری روانی رنج می برد به خانه بازگشته و نقاشی عجیب از همسر خود به عنوان فرشته مرگ کشیده و او را بی درنگ مسموم می کند و...
فیلم دو داستان مجزا را روایت می کند.داستان اول درباره "لی" فروشنده ای خیابانی که پدر خود را به تازگی از دست داده و داستان دوم درباره "چن" زنی که او در سفری به پاریس با او برخورد کرد."لی" که در خیابانهای تایپه ساعت می فروشد،ساعت خود به "چن" می فروشد،سپس او دچار علاقه ای شدید برای تنظیم همه ساعتها به زمان پاریس می شود و...
مارس 1917. جنگ جهانی اول در حال حاضر سه سال است. قطاری با مهاجران روسی از آلمان و سوئد به سن پترزبورگ حرکت می کند. افراد غیرقانونی تحت هدایت ولادیمیر ایلیچ اولیانوف ، معروف به لنین هستند
یک پیرمرد ناشنوا که سمعک دارد در خیابانهای رشت قدم میزند. وقتی اطرافش خیلی شلوغ و پر سر و صدا میشود، سمعکش را خاموش میکند. متاسفانه وقتی به خانه برمیگردد، صدای زنگ در زدن نوهاش را نمیشنود.
سه داستان جداگانه به این موضوع میپردازند که چگونه شرایط عادی به خشونت تبدیل میشوند. نمونهها شامل ترس پدری مشهور از ازدواج دخترش با یک افسر آمریکایی و حس فریبخوردگی شوهری خیانتکار پس از کشف خیانت همسرش هستند.
باغبانی به نام ناپلئونه در ویلایی در جنوب ایتالیا مشغول به کار میشود و درگیر رابطهای مثلثی با پائولا و مادرش میشود که پیامدهای آن شامل س.ک.س.،.مرگ و آشوب است.
آلیس که از همسرش جدا شده، با خراب شدن ماشینش مجبور میشود شب را در عمارتی بگذراند. روز بعد ماشینش درست میشود ولی صاحبان عمارت ناپدید شدهاند. او در این ملک محصور، با کشفهای عجیب، بیشتر نگران میشود.
زیرو، خونآشامی که علاقه خود را به کشتن از دست داده، مامور میشود تا کوری، یک رقصنده که توسط خونآشام دیگری نیمهآلوده شده، را بکشد تا راز گروهشان فاش نشود. اما زیرو نمیتواند این کار را انجام دهد و به جای آن، عاشق کوری میشود.
رابطه بین دکتر ژان-مارتن شارکو، متخصص برجسته مغز و اعصاب فرانسوی در قرن نوزدهم و بیمار نوجوان شاخص او، یک خدمتکار آشپزخانه که پس از تشنج دچار فلج جزئی شده بود، بررسی میشود.
پادشاهی با خشم خدایان روبهرو است و این خشم تا زمانی که قاتل پادشاه پیشین پیدا شود، ادامه خواهد داشت. این وضعیت ناگوار، آرامش را از شاه اودیپ و همسرش (ملکه) سلب کرده و آنها را درگیر چالش بزرگی کرده است.