کاساندرا وب میتواند آینده را ببیند. او با حقایق پنهان گذشته خود روبرو میشود و با سه زن جوان که سرنوشتهای بزرگی دارند دوست میشود. اما آنها باید از خطرات حال حاضر جان سالم به در ببرند...
زمانی که آهنگسازی مأموریت مییابد کنسرتوی استاد درگذشتهاش را تکمیل کند، متوجه میشود نواختن موسیقی عواقب مرگباری به همراه دارد و او را به کشف ریشههای آزاردهنده ملودی و شری که بیدار شده است، رهنمون میکند...
تختلی، پسری ده ساله، در ناز و نعمت و فرهنگ غرق شده است. زندگی مجلل او در تضاد کامل با تاریکیهایی است که از فعالیتهای مجرمانه پدرش به زندگی او نفوذ میکند.
دیانا پارکر متوجه میشود که سارق خانه کسی نیست جز دختر بیولوژیکی او که سالها پیش برای فرزندخواندگی واگذار شده بود. با این حال، آنها به زودی متوجه میشوند که یک قاتل بیرحم برای متوقف کردن این پیوند خانوادگی، از جمله قتل، دست به هر کاری میزند.
داستان فیلم حول محور پدری میچرخد که پس از مرگ همسرش به دنبال شروع دوباره زندگی با پسرش است. او بدون هیچگونه آگاهی قبلی، یک انبار را خریداری میکند، اما رازهایی که پشت درهای فلزی این انبار پنهان شدهاند، به بدترین کابوس یک پدر تبدیل میشوند.
یک سال پس از مرگ پدرش، لیدیا گیلبرت احساس میکند کاملاً گم شده است - تا اینکه متوجه چیز غیرمنتظرهای میشود: یک فیلمنامه اپرای فضایی که نیاز به بودجهای پرفروش دارد که توسط پدرش نوشته شده است.
یک فیلم واقعی جذاب و آشکار که به بررسی زندگی ژنرال مایکل فلین می پردازد، از ظهور او در ارتش ایالات متحده تا آزار و شکنجه شدید سیاسی که او به عنوان مشاور امنیت ملی POTUS با افشای فساد مواجه شد.
فیلم "ششمین" تصویری از یک شهر و ملت در محاصره را به نمایش میگذارد و در عین حال بر اهمیت حقیقت تاکید میکند. این فیلم از طریق دیدگاه 6 فرد منحصر به فرد روایت میشود که زندگی آنها با حمله 6 ژانویه به کاخ کنگره آمریکا برای همیشه تغییر خواهد کرد.
یک مدیر بازاریابی در نیویورک برای کمک به عروسی بهترین دوستش به شهر خود باز میگردد. او در این سفر درسی سخت میآموزد و به این نتیجه میرسد که عشق و حمایت خانواده و دوستان از هر چیزی در زندگی مهمتر است.
چلسی خانهای در ویل به ارث میبرد. او در آنجا با اوون آشنا میشود و استراحتی که به شدت به آن نیاز داشت را پیدا میکند. آنها با هم فستیوال اشترودل برگزار میکنند تا جذابیت ویل قدیم را به نمایش بگذارند.
دیان مسیه به همراه دخترش سارا و دو خواهرش کارمن و ژولی در مزرعهای در ایالتهای شرقی، نزدیک مرز آمریکا زندگی میکند. پس از یک حادثه غمانگیز، دیان دائماً احساس تهدید میکند و حتی معتقد است که خانهاش تسخیر شده است. آنژل که نگران رفتار دخترش است، از فلوریدا بازمیگردد تا به دیان آرامش دهد و سعی کند دوباره خانواده را گرد هم آورد.
گروهی از نوجوانان سلم، چاقوی نفرین شده ای را کشف می کنند که یک شیطان را آزاد می کند و آنها را مجبور به بازی نسخه های خشن و مرگبار بازی های کودکی می کند که در آنجا نمی توان برنده بلکه فقط می توان بازمانده بود ...
کاوشی منحصر به فرد، با کشف یک اسکلت نئاندرتال که به بهترین نحو حفظ شده در 25 سال گذشته است، دریچهای به سوی ظرافت و خلاقیت نئاندرتالها میگشاید و تصورات غلط پیشین را از بین میبرد.