«آلگراگلر» (جيسن لي)، الهه ي طراحان بازي هاي کامپيوتري که آخرين بازي مبتکرانه اش «اگزيستنر» مرز بين واقعيت و دنياي سرگرمي را از ميان برداشته و به شدت با تب و تاب و اميال طالبانش ارتباط برقرار کرده، هدف توطئه اي مرگبار قرار گرفته و مجبور به فرار شده است...
1 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 6 جایزه و نامزد دریافت 16 جایزه دیگر.
دختری به نام «نیکیتا» در جریان سرقت مسلحانه از یک داروخانه، افسر پلیسی را می کشد و به سی سال زندان محکوم می شود. با شروع دوره ی محکومیتش، یک مأمور مخفی دولت به او پیشنهاد می کند تا به عنوان تروریست حرفه ای با آنان همکاری کند. «نیکیتا» می پذیرد و پس از گذراندن دوره های آموزشی در زندان، با هویتی تازه آزاد می شود…
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 7 جایزه و نامزد دریافت 39 جایزه دیگر.
فیلم در سال ۱۹۱۹ و به صورت سیاه و سفید آغاز می شود. بخشی از اموال اپرای پاریس به حراج گذارده شده و از جمله شرکت کنندگان در این حراج، مردی سالخورده است که با عنوان ویکونت رائول دو شانی معرفی می شود. اولین مورد حراجی عروسک میمونی است که سنج می زند و ویکونت آن را می خرد. پس از آن نوبت به حراج چلچراغ عظیم اپرای پاریس می رسد که با پرده ای پوشانده شده است. برای نمایش آن پرده را کنار کشیده و چلچراغ را به بالا می کشند. با بالارفتن چلچراغ زمان به عقب و ۱۸۷۰ یعنی دوران رونق سالن اپرای پاریس برمی گردد و فیلم رنگی می شود و …
در خیابان الم، «نانسی تامپسن» و گروهی از دوستانش، در خواب هایشان توسط قاتلی با پنجه های تیز و بلند، بنام «فردی کرگر» مورد اذیت قرار میگیرند. نانسی باید سریعا چاره ای بیاندیشد، زیرا «فردی» قربانی هایش را به سرعت، یکی پس از دیگری به کام مرگ می فرستد...
داستان فیلم در مورد گروهی از جوانان است که برای تفریح به ک دریاچه میروند و در آنجا به خوش گذرانی و تفریح مشغولند. اما این ساعات خوش زیاد به طول نمی انجامد، وقتی که قاتلی روانی سعی در کشتن تمامی آنها کرده و یکی یکی آنها را شکار میکند...
برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 13 جایزه و نامزد دریافت 25 جایزه دیگر.
سرگذشت «ران کاویچ»، سربازی که در جریان جنگ ویتنام فلج شد و بعد از آن، چون فکر می کرد کشوری که برایش جنگیده، به او خیانت کرده است، تبدیل به فردی مخالف جنگ شد و …
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
سال ۱۸۷۴. «بارت» (ليتل)، کارگر سياه پوست راه آهن، به دليل حمله به يک سفيد پوست محکوم به اعدام مي شود. «هدلي لامار» (کورمن)، وکيل دعاوي که درمي يابد خط آهن بايد از وسط شهر «راک بريج» عبور کند، براي تخليه ي شهر و تصاحب زمين هاي آن با فرماندار (بروکس) تباني مي کند تا براي تضعيف روحيه ي مردم شهر، «بارت» را به عنوان کلانتر به آن جا بفرستد...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 20 جایزه و نامزد دریافت 41 جایزه دیگر.
«سام» یک دانش آموز دبیرستانی است که پدرش به مناسبت فارغ التحصیلی برای او یک اتومبیل کامروی دست دوم خریده است. سام از این موضوع بسیار خوشحال است اما در ادامه متوجه می شود اتومبیل او در واقع یک روبات تغییر شکل دهنده به نام «بامبلی» است که به یک گونه از روباتهای فرا زمینی به اسم «اتوبوت» تعلق دارد...
کرت اسلون ( ژان کلود ون دام ) پس از اینکه برادرش ، اریک اسلون قهرمان کیک بوکسینگ ، در مسابقه ای توسط یک بوکسر تایلندی قطع نخاع می شود . تصمیم می گیرد هنرهای رزمی را بیاموزد تا انتقام برادرش را بگیرد …
قرن بيست و يکم. جامعه آرام است و اهالي «سال آنجلس» از خشونت مي پرهيزند. تا اين که جنايتکاري به نام «سايمن فليکس» (اسنايپس) پس از اين که سي و پنج سال را به حالت انجماد گذرانده، به قيد قول شرف آزاد مي شود. اما او بلافاصله شروع به قتل و جنايت مي کند و مقامات ناچار مي شوند دشمن قديمي «سايمن»، گروهبان پليس، «جان اسپارتن» (استالون) را نيز از حالت انجماد خارج کنند...
اواخر قرن نوزدهم. «شانن» ( کيدمن )، دختري از يک خانواده ي ثروتمند در منطقه اي فقير در شمال ايرلند تصميم دارد که به امريکا برود چون در يک آگهي ديده که در اوکلاهما زمين مجاني مي دهند. او در اين سفر پسر کشاورزي به نام «جوزف» ( کروز ) را نيز همراه خود مي سازد...
شیکاگو. شبی در یک مهمانی، مردی از طبقه ی کارگر به نام «تام» به شوخی از خواهر زنش، «لیزا» می خواهد که او را هیپنوتیسم کند. «تام» خیلی زود برآشفته از خواب مصنوعی می پرد و از همان شب، و روزهای بعد، در خواب و بیداری، تصاویر تکه تکه و مبهمی که گه گاه جلوی چشمش جرقه می زنند، راحتش نمی گذارند…
برنده 1 جایزه گلدن گلوب. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 3 جایزه دیگر.
سرخ پوستان كومانچى حمله ور مى شوند و بيشتر اعضاى خانواده ى « آرون ادواردز » ( كوى ) را به قتل مى رسانند . پس از چندى « ايتان ادواردز » ( وين ) به اتفاق « مارتين پولى » ( هانتر ) ، پسر جوانى كه « ايتان » سالها پيش از چنگ سرخپوستها نجات داده ، سرسختانه به جست و جو براى يافتن دختر كوچكتر خانواده « دبى » ، ادامه مى دهند.
در سکوت اعماق دریا در دوران جنگ جهانی دوم،یک زیردریایی آمریکایی به ماموریت عادی نجات می رود.اما برای خدمه زیردریایی این ماموریت سفری به درون دیوانگی و توهم است…
لیز، کریستی و بن سه دوست دانشجو برای گذراندن تعطیلات به پارک ملی ولف کریگ می روند تا محل سقوط یک شهاب سنگ عظیم را از نزدیک ببینند ؛ ولی در بازگشت متوجه می شوند که اتومبیل شان خراب شده و دچار دردسری بزرگ می شوند …
تولسای اوکلاهما، اواخر دهه ی 1960. درگیری های دار و دسته های نوجوانان و جوانان، «گریسرها» و «ساک ها»، نتایج غم انگیز و تراژیکی به بار می آورد. شرح فیلم: اثر بلند پروازانه ی دیگری از کوپولا، که با وجود داشتن لحظه ها و صحنه های تأثیرگذار و ماندنی، فیلمی است متوسط. موسیقی کارمینه کوپولا با عظمت است و بازی همه ی بازیگران نوجوان فیلم از هاوئل در نقش اصلی تا تام کروز در یک نقش فرعی فوق العاده است. یک مجموعه ی تلویزیونی (1990) نیز بر مبنای فیلم ساخته می شود...
در یک دبیرستان، دانش آموزان کم کم به این نتیجه می رسند که معلمانشان موجودات بیگانه ی فضایی هستند که قصد دارند از دانش آموزان بعنوان قربانی استفاده کنند...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 10 جایزه دیگر.
«سرهنگ ویلیام لودلو» (هاپکینز) که از ارتش و جنگ و کشتار سرخ پوستان متنفر است، در املاک خود در مونتانا یک امپراتوری خانوادگی تشکیل داده و با سه پسرش، «آلفرد» (کویین)، «تریستان» (پیت) و «ساموئل» (تامس) زندگی می کند. با شروع جنگ جهانی اول، «ساموئل» در کانادا به ارتش می پیوندد. دو برادر دیگر نیز همین کار را می کنند. اما هر سه به یک اندازه خوش شانس نیستند تا به خانه بازگردند و …