اطلاعیه
کاربرای عزیز
مشکل درگاه خرید برطرف شده. لطفا همین الان نسبت به خرید و رزرو شارژ اقدام کنید.
درگاه پایدار نیست و ممکنه مجددا از دور خارج بشه.
به همین منظور کد تخفیف ۲۰ درصدی tabestoon رو برای شما در نظر گرفتیم.
ما تمام تلاشمونو میکنیم که به زودی درگاه به کلی جایگزین شود.
لینک مستقیم به خرید با کد تخفیف
مدیریت نایت مووی
آينده اي دور. «مگاسيتي- يک» منطقه اي است عظيم و ناامن که آن را «قاضي درد» (استالون) با کمک چند دستيار اداره مي کند. يکي از جانيان محلي، «ريکو» (آسانته) که قبلا «درد» او را به زندان انداخته فرار مي کند و با هيئتي شبيه به «درد» دو نفر را به قتل مي رساند. به اين ترتيب «درد» محاکمه و به زندان ابد محکوم مي شود...
هلن از شرکتی که کار می کند اخراج می شود. اکنون دلشکسته راهی آپارتمانش می شود که در آن با دوستش جری زندگی می کند. داستان فیلم دو حالت مختلف پیدا می کند: یکی حالتی که هلن به موقع به مترو می رسد و دیگری زمانی است که مترو را از دست میدهد...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 16 جایزه و نامزد دریافت 13 جایزه دیگر.
«تسوتسي» (چونياگائه)، اسمي است (به معناي «تبهکار») که بزهکار جواني اهل ژوهانسبورگ روي خودش گذاشته - جواني که براي گذران زندگي به کارهاي خلاف روي آورده است...
پس از اینکه مادر “گرتا” هفده ساله برای بار سوم ازدواج می کند و از طرفی شاهد خودکشی پدر خود می شود دچار پرخاشگری می شود. او برای گذراندن تابستان به نزد پدر بزرگ و مادربزرگش فرستاده می شود. جایی که زندگی اش تغییر بزرگی می کند…
برنده 1 جایزه گلدن گلوب. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
یک افسر فرمانده جدید به قلعه ای دورافتاده که به عنوان آسایشگاهی برای سربازان دیوانه ارتش استفاده می کند فرستاده می شود. او با اجازه دادن به بیماران برای زندگی در خیالات دیوانه وار خود آن مکان را دوباره احیا می کند و…
پس از بیست سال زندگی در زندان حال او یک مرد آزاد است ولی زندگی قبلی اش به کل نابود شده است او با یک زن به اسم جنس ملاقات می کند و سعی دارد با او زندگی جدید را شروع کند اما…
شیکاگو. شبی در یک مهمانی، مردی از طبقه ی کارگر به نام «تام» به شوخی از خواهر زنش، «لیزا» می خواهد که او را هیپنوتیسم کند. «تام» خیلی زود برآشفته از خواب مصنوعی می پرد و از همان شب، و روزهای بعد، در خواب و بیداری، تصاویر تکه تکه و مبهمی که گه گاه جلوی چشمش جرقه می زنند، راحتش نمی گذارند…
«جرج» (تراولتا)، يک مکانيک معمولي آمريکايي با هوش و دانشي متوسط است که در شب سي و هفتمين سالگرد تولدش، بر اثر رعد و برق توانايي و نيرويي عجيب به دست مي آورد. او حالا مي تواند پيچيده ترين مسايل رياضي را حل کند و دستانش نيز داراي قدرت يک آهن ربایی شده اند...
5 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 33 جایزه و نامزد دریافت 41 جایزه دیگر.
«هورتنس» (باپتيست)، زني است سياه پوست که پس از مردان والدين صوري اش، دنبال والدين واقعي خويش مي گردد و در مي يابد مادرش زني سفيد پوست و پا به سن گذاشته به نام «سينتيا» (بلتين) است که با دختر ناسازگارش، «راکسان» (راشبروک) روزگار مي گذراند و «هورتنس» را- که ثمره ي رابطه اي نامشروع است - در همان نوزادي سر راه گذاشته است...
این فیلم در مورد مردی به نام کن بوید است ، مرد تنهایی که به تازگی از بیمارستان روانی مرخص شده است ، او شروع به کشتن افرادی می کند که آنها را مسئول تیره روزی های زندگیش میداند….
یک دامپزشک که بعد از جنگ جهانی دوم از خرج و مخارج خانه بر نمی آید تصمیم به دزدی می گیرد و از آنجایی که رویای بازیگر شدن را دارد، تصمیم می گیرد هر دو را انجام دهد دست به سرقت بانک میزند آن هم به سبک سرقت های هالیوودی، اما…
«رالفی» پسر جوانی است که رویای داشتن یک تفنگ بادی رد رایدر در سر می پروراند. او تصمیم دارد به همه ثابت کند که این تفنگ یک هدیه عالی برای کریسمس است، اما والدینش، معلم او، و همینطور بابا نوئل نیز با او مخالفند…
در نیو یورک، زنی بنام «جولیت» که در بیمارستان عمومی بروکلین کار می کند به تازگی با دوست پسرش بهم زده و تصمیم دارد به خانه ای جدید نقل مکان کند تا تنها زندگی کند. در آپارتمان جدیدش او با مردی بنام مکس آشنا می شود که...
کاليفرنيا، سال 1930. در اوج بحران اقتصادي امريکا، دو کارگر کشاورزي دوره گرد به نام هاي «لني» (مالکوويچ) که مردي است غول پيکر و کند ذهن، و رفيق تيز و حاضر جوابش، «جرج» (سينيسي)، در شهري جديد در يک مزرعه ي دامپروري کاري پيدا مي کنند. اما «کرلي» (سيماسکو)، پسر صاحب مزرعه از همان نگاه اول از آن دو بدش مي آيد و مدام دنبال بهانه مي گردد تا با «لني» دعوا راه بيندازد.
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 9 جایزه دیگر.
تبهکاري به نام کوآلن (ليتگو) و هم دستانش، هواپيمايي حامل ميليون ها دلار اسکناس را مي ربايند و محموله ي گرانبها را به هواپيماي ديگري منتقل مي کنند. اما هواپيماي دوم آسيب مي بيند و با چمدان هاي حامل اسکناس ها در کوهستان راکي سقوط مي کند. گيب واکر (استالون) و دوستش، هال تاکر (روکر) از گروه نجات کوهنوردان پيام کمک تبهکاران را دريافت مي کنند و به کمکشان مي شتابند اما تبهکاران آن دو را گروگان مي گيرند تا چمدان ها را به دست بياورند…