مثل اکثردانش آموزان ، Aoi عضو یک باشگاه فوق برنامه در مدرسه است و تیراندازی با کمان را تمرین می کند. به دلیل تمرین زیاد ، Aoi در آن خوب است. اعضا، دوستان خوبی هستند. همه چیز خوب است تا اینکه رعد و برق و به محل برخورد می کند و مدرسه و دانش آموزان آن دیگر مثل قبل نیستند. آنها به دوران دیگری منتقل می شوند ، دوره ای که در آن سامورایی ها در ژاپن پرسه می زدند...
پسری و والدین عجیب و غریبش خانه خود را در پاریس به قصد خانه ای روستایی در اسپانیا ترک می کنند. از آنجایی که مادر بیشتر در ذهن خود فرو می رود، این به پسر و پدرش بستگی دارد که او را ایمن و شاد نگه دارند...
در این پیشداستان که وقایع آن قبل از روایت اصلی رمانRe: Zero اتفاق میافتد، با چگونگی آشنایی پک و امیلیا آشنا میشویم. همچنین دلایل ناامنی و بیاعتمادی امیلیا به خود و دیگران برای ما آشکار میشود.
پس از کشف جواهری که یک هیولای شیطانی را کنترل می کند که به دنبال نابودی جهان است ، یک دختر جوان و برادرش از آن استفاده می کنند تا او پیشنهادات خود را انجام دهد...
کلانتر هیکی تلاش می کند تا بدترین موردی را که در شهر کوچکش دیده است حل کند که احتمالاً توسط یک باند محلی خشن به رهبری یک جنایتکار ترسناک ایجاد شده است...
رایان، یک پلیس جوان دست و پا چلفتی، مدام به هم تیمی هایش طعنه می زند. با این حال، او متوجه می شود که زمان کوتاهی برای زندگی دارد و این ممکن است آخرین فرصت او برای تبدیل شدن به یک قهرمان و در نتیجه تحت تاثیر قرار دادن شریک زندگی خود، استفانیه باشد...
"کمیل میدوز" دختر جدید آکادمی معتبر دختران ادلوین است. پس از ورود وی ، شش دوست او ، او را دعوت می کنند تا در یک مراسم دیرهنگام به آنها بپیوندد ، و روح یک دانشجوی سابق مرده را که گفته می شود سالن ها را تسخیر می کند ، احضار می کنند . اما قبل از صبح ، یکی از دختران مرده است و ...
سال ۱۹۹۷ است. فرانک، نابغه کامپیوتری با استعداد تجاری، علاقه به زندگی شبانه و تمایل بیمارگونه به اثبات خود، تنها یک چیز میخواهد: دیسکوی خودش که نه تنها از رقبا پیشی میگیرد، بلکه آنها را شرمنده میکند...
روزی روزگاری، موجودی شگفتانگیز به نام یوماً به جمع پری کیورها پیوست. هیکارو و لالا که قادر به برقراری ارتباط کلامی با یوماً نبودند، مدام سردرگم میشدند. راهی برای درک احساسات یوماً، آواز خواندن بود! هیکارو و دوستانش با خواندن آواز، پیوند عمیقی با یوماً برقرار کردند. اما ناگهان، شکارچی فضایی مرموزی پدیدار شد و همه را در معرض خطر قرار داد! علاوه بر این، به آنها خبر داده شد که روزی از یوماً جدا خواهند شد. پری کیورها برای محافظت از یوماً و احساسات همه، به پا خاستند!
مارتا ممکن است یک یتیم باشد، و حتی ممکن است تحت تاثیر بیماری کشنده قرار گیرد، اما او مثبت اندیش ترین و بهترین فرد برای قرار عاشقانه است. او میخواهد فقط یک پسر عاشقش شود، نه هر پسری و میخواهد آن پسر از همه خوشتیپ تر باشد...
اسفنجی، پاتریک و سندی تلاش میکنند تا از فوران آتشفشان و نابودی بیکی.نی باتم جلوگیری کنند. در همین حال، پلنکتون این فرصت را برای رسیدن به اهداف خود مغتنم میشمارد.