استفانی، دانشجویی که از یک کابوس خشونت آمیز تکراری رنج می برد، به خانه برمی گردد تا تنها کسی را که ممکن است بتواند این چرخه را بشکند و خانواده اش را از مرگ وحشتناکی که ناگزیر در انتظار همه آنهاست، نجات دهد، پیدا کند.
در غیاب خانواده، سامانثا، دختر شانزده ساله، آخر هفته را به تنهایی در خانه میگذراند، اما با ورود یک مزاحم به خانه، سامانثا در مخمصهای گرفتار میشود و باید در آن شب سرنوشتساز، بین مبارزه و فرار یکی را برگزیند.
مایک درینکواتر، نوجوان کانادایی بی دست و پا، برای جا افتادن مشکل دارد، اما پدرش، هنک، با مشکلات خودش دست و پنجه نرم می کند. وقتی دختری از ایالات متحده به شهر می آید، شجاعت او به آنها انگیزه می دهد تا بر چالش های خود غلبه کنند...
در طول هرج و مرج برنامه ریزی یک جشنواره کریسمس و رقابت برای جایزه "برترین لژ زمستانی"، یک مسافرخانه دار، علاقه خود به موسیقی و شریک موسیقی سابقش را مجددا احیا می کند...
یک قاتل پس از اینکه به هوش می آید متوجه میشود که تحت یک عمل جراحی بوده و جنسیتش تغییر کرده است. حالا او به دنبال دکتری می باشد که مسئولیت این عمل را بر عهده داشته است...
دیویس یک پسر عادی هست ، که ناگهان در مدرسه همه به این باور می رسند که او خون آشام است و کامرون متخصص خون آشام به او کمک می کند تا او مانند خون آشام واقعی عمل کند...
مرد جوانی به نام ایگ پریش پس از به قتل رسیدن نامزدش، متوجه رشد شاخهایی شیطانی روی سرش می شود؛ او سعی می کند با شرایط پیش آمده از قاتل نامزدش انتقام بگیرد که...
داستان فیلم درباره ی کشیشی به نام جان شپرد هست که رویای این را دارد ، یک کلسیا از خودش داشته باشد. اما زمانی که پسرش ، پس از مدت ها دوباره پیش او برمی گردد ، ماجراهایی پیش می آید که ...
داستان فیلم درباره ی یک خانواده ی باستان شناس است که در حال جستجو و شکار آثار باستانی ای هستند که مربوط به افسانه ها است و این آثار در سراسر دنیا پنهان شده اند……
مونتانا کید خلافکاری است که توسط گروهی از تبهکاران تحت تعقیب می باشد. او که از سوی دولت آمریکا محکوم به اعدام شده است در آخرین لحظات از مرگ نجات می یابد، اما به دلیل خطای ردیابی اسبش به جای غرب ازشمال (کانادا) سر در می آورد …
زندگي در ژاپن فئودال آسان نيست. خصوصا حالا که فضاييها آمده و همه چيز و همه جا را به تصرف خود درآوردهاند! خب البته، اوضاع بيمه و بهداشت عالي شده، اما ممنوعيت عمومي استفاده از شمشير، بسياري از ساموراييهاي شکستخورده را با تصميم سختي روبهرو ساخته که همانا انتخاب مسير زندگي آيندهشان است! اين موضوع، خصوصا در مورد افرادي از جمله گينتوکي ساکاتا صدق ميکند که به شغل درازمدت و منظمي پايبند نيستند. اين شد که گينتوکي، دنبال شغل آزاد رفته و هر کاري به او پيشنهاد شود، ميپذيرد، البته تا جايي که حقوق آن به اندازهي کافي باشد. اما ...
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...
الیزابت تاچر یک معلم جوان است، از خانواده ای متمول که اهل شرق آمریکاست و اینک به شهری کوچک در غرب آمریکا کوچ کرده که دارای معدن زغال سنگ میباشد. این سریال شرح ماجرای مردم این شهر کوچک و مشکلات آنان با معدن ذغال سنگ و در عین حال چگونگی ارتباط این معلم جوان با اهالی شهر میباشد. دختری که از خانواده ای متمول آمده و حالا باید خود را با شرایط این شهر کوچک وفق بدهد. این سریال با الهام از کتابی به همین نام به قلم نویسنده کانادایی Janette Oke ساخته شده است.
“کوماتسو نانا” به دنبال دوستش “شوجی” به توکیو نقل مکان میکند تا به زندگیای که همیشه رویای آن را داشته، دست یابد. در قطاری که به مقصد توکیو در حرکت است، او “اوساکی نانا” را ملاقات میکند، دختری که خوانندهی یک گروه پانک راک به نام “بلست” است و او نیز عازم توکیوست تا به آرزوی خود برای تبدیل شدن به یک حرفهای دست یابد. پس از رسیدن به توکیو آن دو راه خود را از هم جدا میکنند اما دست سرنوشت دوباره آنها را با یکدیگر روبرو میکند واین دو دختر همنام در توکیو همخانه نیز میشوند. کمکم پیوند دوستی دو “نانا” محکمتر و عمیقتر میشود و در کنار هم با مشکلاتی که در زندگی عاشقانه و کاری آنها بوجود میآید، روبرو میشوند.
در سال ۲۳۰۷ میلادی منابع سوخت زمین تموم شد.اما با ساخت آسانسور های اوربیتالی و انرژی خورشیدی توسط ۳ گروه از مردم بشر به یه منبع انرژی تموم نشدنی دست پیدا کرد.اما با این وجود هر ۳ گروه برای برتری خودشون ساست های کثیفی به کار می برن.اما یه گروه بدون توجه به منافع شخصی فصد یکپارچه کردن دنیا را داره.
داستان این سریال زیبا که از سال 1860 شروع می شود ، درباره شخصی به نام کلن بوهمن است. او یک سرباز سابق اتحادیه آمریکایی است که به دنبال جریان قتل همسرش می رود. او به نبراسکای غربی یعنی جایی که “جهنم متحرک” نامیده می شود می رود ، شهری که به بی عدالتی و بی قانونی مشهور است این شهر در حال ساختن راه آهن به سمت اقیانوس آرام است و وقتی قبیله ای برای نابودی خط آهن اقدام می کند، همه چیز پیچیده تر می شود...
شان کینگ و میشل ماکسول تنها یک محقق خصوصی نیستند بلکه هر دو عوامل سرویس مخفی سابق هستند و دارای مجموعه ای از مهارت های منحصر به فرد هستند و در گرفتن مظنونین و اجرای قانون فعالیت می کنند و …
روبرتا، آن تروریست سابق و خدمتکاری که در فصل نخست سریال «بلک لاگون» حضور یافت، در این مجموعه انیمهای کوتاه پنج قسمتی بازمیگردد؛ این بار، تمامی شرطبندیها لغو شده است! حامی روبرتا، پدرخواندهٔ خاندان لاولیس، در جریان یک گردهمایی سیاسی به قتل میرسد. رد پای قاتل به زودی به روآنآپور میانجامد؛ بنابراین، اکنون او برای انتقامجویی به این مکان بازگشته است! با این حال، گارسیا، پدرخواندهٔ جدید، و فابیولا ایگلیسیاس، شاگرد و خدمتکار روبرتا، درست پشت سر او هستند. با افزایش شمار قربانیان در کشتار خونین روبرتا، نیروهایی از درون آن جزیرهٔ فاسد (که شرکت لاگون نیز بخشی از آن است) و همچنین از کشورهای دیگر، به سمت چیزی که تهدید میکند به جنگی تمامعیار بدل شود، همگرا میشوند!
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...