نبردی بینظیر و نفسگیر در انتظارمان است! قویترین مبارزان "باکی هانما" و "کنگان آشورا" در یک رویداد بیسابقه به مصاف یکدیگر میروند. در این نبرد بیرحمانه، شاهد هنرنمایی بهترین رزمیکاران این دو افسانهای خواهیم بود.
در این داستان، شمشیر نماد حقیقت است که راه را روشن میکند. عشق و اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میدهد و نبردی بزرگ بر سر یک گنجینه اسرارآمیز آغاز میشود که میتواند جهان را تغییر دهد.
کن پس از خیانت شین و ربوده شدن عشقش، به شدت مجروح میشود. او برای دفاع از بیگناهان و بازپسگیری عنوان خود به عنوان مبارز افسانهای، در ویرانههای آخرالزمانی سفر میکند.
مهندسان بسیاری از سراسر جهان در تاسیسات دریایی اینترپل "Pacific Buoy" در هاچیجو-جیما، در دریای جنوب ساحل استان توکیو مرکزی، گرد هم میآیند تا شاهد راهاندازی سیستم جدیدی باشند که تمام سیستمهای دوربینهای انتظامی جهان را به هم متصل میکند و امکان تشخیص چهره را در سراسر جهان فراهم میکند...
در مراسم افتتاحیه بازیهای ورزشی جهانی توکیو، جشنوارهای ورزشی که هر چهار سال یکبار برگزار میشود، اعلام شد. در حالی که توجه سراسر جهان را به خود جلب می کند، مدیران ارشد شرکت های بزرگ از محل برگزاری مهمانی که حامیان مالی این مسابقات هستند ، ربوده می شوند. کانن به دنبال یک راه حل می گردد و در نهایت با پرونده ربوده شدن بازی هایی که 15 سال پیش در بوستون، ایالات متحده رخ داد، ارتباط پیدا می کند...
ریکا از نسل نینجا است. پدربزرگش هیو آخرین رئیس قبیله نینجا و پدرش یک محقق سایبورگ است. هر دو کشته می شوند که یک شرکت سلاح به آزمایشگاه او حمله می کند تا از تحقیقاتش استفاده کند. ریکا قصد دارد انتقام مرگ آنها را بگیرد...
یک خودروی فراری به ساختمان اداره امنیت عمومی برخورد می کند. راننده، ایزومی یاساکا، مشاور روانشناسی در یک مرکز انزوای مجرمان بالقوه، شناسایی می شود. بازرسان شیموسوکی و گینوزا مأمور می شوند که یاساکا را به آئوموری بازگردانند. در آنجا، آنها با یک بهشت دروغین روبرو می شوند.
در يك خانه نقاشي هاي زيادي به حراج گذاشته شده است. يكي از آن ها براي كارشناسان جلب توجه ميكند و پي از بررسي ها مشخص مي شود اين اثر از بمباران آمريكا به ژاپن باقي مانده است...
یک تکتیرانداز مرموز Shuichi Akai را مورد هدف قرار داده. مردم توکیو را وحشت فرا گرفته. هیچ کس هیچ چیزی درباره این تکتیرانداز مرموز نمی داند. حال آیا Shuichi زنده می ماند؟ ...
داستان فیلم، در واقع فلش بکی به زندگی Guts و چگونگی تبدیل شدن او به شمشیرزن سیاهپوش را روایت می کند. او نوجوانی خود را به عنوان مزدور آغاز کرده است تا این که برای عضویت در دار و دسته قرقی ثبت نام می کند…
قهرمان ما ناروتو در چاکرا ویژه ایی قرار گرفته که او را به گذشته میبرد. او خود را در شهر لران می یابد. همانطور که او با چیزهای عجیب و غریب مواجه می شود، آیا می تواند آینده را در زمان گذشته نجات دهد یا خیر؟
کودو شینچی یک کارآگاه هفده ساله دبیرستانیه که مردم اونو شرلوک هلمز جدید میدونن. اگر چه اون یک شب بعد از ملاقاتی که با معشوقه ی دوران بچگیش ( ران ) داشت ، شاهد یه معامله غیر قانونی بود . توسط معامله کننده ها گیر افتاد و بیهوش و به او دارویی تززیق دادند که قرار بود اونو بکشتش … اما او بیدار شد و خودش رو یه پسر بچه هفت ساله دید . و برای این که کسی که باهاش این کارو کرده پیدا و دستگیر کنه هویت خودش رو رو مخفی کرد و با ران زندگی خودش رو شروع کرد . پدر ران یک کارآگاه بی عرضه است که توسط شینچی به یک مرد معروف و مشهور تبدیل میشه ولی ...
زندگي در ژاپن فئودال آسان نيست. خصوصا حالا که فضاييها آمده و همه چيز و همه جا را به تصرف خود درآوردهاند! خب البته، اوضاع بيمه و بهداشت عالي شده، اما ممنوعيت عمومي استفاده از شمشير، بسياري از ساموراييهاي شکستخورده را با تصميم سختي روبهرو ساخته که همانا انتخاب مسير زندگي آيندهشان است! اين موضوع، خصوصا در مورد افرادي از جمله گينتوکي ساکاتا صدق ميکند که به شغل درازمدت و منظمي پايبند نيستند. اين شد که گينتوکي، دنبال شغل آزاد رفته و هر کاري به او پيشنهاد شود، ميپذيرد، البته تا جايي که حقوق آن به اندازهي کافي باشد. اما ...
هانتر ( به معنی شکارچی ) فردیه که دور دنیا سفر میکنه و هر جور ماموریت خطرناکی که فکرشو بکنید انجام میده . از دستگیر کردن مجرم ها گرفته تا کنجکاوی و جستجوی سرزمین های ناشناخته به دنبال گنج . گون ( Gon ) پسر جوونیه که پدرش چندین سال پیش ، موقعی که یه هانتر بوده ، ناپدید شده . گون باور داره که اگه بتونه پا جای پای پدرش بزاره ، ممکنه یه روز بتونه دوباره بهش بپیونده . بعد از اینکه گون 12 سالش میشه ، خونه رو ترک میکنه و ماموریت شرکت در آزمون " هانتری " رو امتحان میکنه . آزمونی که بخاطر پیشرفت کندی که آزمون دهنده داره و درصد بالای مرگش برای هانتر رسمی شدن حسابی معروف شده . گون با کوراپیکا که به عشق انتقام زندست ، با لوریو که میخواد در آینده دکتر بشه و با کیلوآ که قبلا یه قاتل سرکش بوده دوست میشه . و همین جور که ماموریت های سخت تری رو ، به عنوان یه هانتر ، پشت سر میزارن و با خطرات و تهدیدهای بیشتری رو به رو میشن که باعث میشه رفاقتشون گسترده تر میشه.
برای چیو میامو، رسیدن به مدرسه مثل یه معجزه میمونه. چون سر راهش همیشه کلی مانع هست؛ از کارهای ساختمونی و موتور سوارا بگیر تا نیازهای شخصی فوری. این موانع کوچیک و بزرگ، همیشه جلوی راه قهرمان قصهی ما رو میگیرن.
در سال 2016، انفجار یک نیروگاه هستهای، شهر توکیو را به شدت آلوده کرد و دولت مجبور شد تا تمام ساکنان شهر را تخلیه کند. بیست سال بعد، به دلیل سطح بالای تشعشعات، توکیو به یک شهر متروک و خالی از سکنه تبدیل شد و دولت ورود هر کسی را به این منطقه ممنوع کرد. اما ناگهان، سیگنالی مبنی بر وجود علائم حیات از این منطقه دریافت میشود. به همین دلیل، ارتش ژاپن سه دختر را از واحد ویژه کوپلیون مامور میکند تا به قلب توکیو ویران شده بروند و به دنبال بازماندگان بگردند.
پرسیوال، پسری مهربان، پس از مرگ پدربزرگش توسط یک شوالیه مرموز، سفری بزرگ را در جستجوی حقیقت آغاز می کند. او در این سفر با چالش های زیادی روبرو می شود، اما با پشتکار و شجاعت خود، به دنبال حقیقت می رود.
فوکو یک دختر بدشانس است که به دنبال عشق است. او با اندی، یک مرد مرده آشنا می شود که به دنبال مرگ است. این دو با هم متحد می شوند تا از یک سازمان مخفی که آنها را تعقیب می کند، فرار کنند.
در آیندهای دور، جایی که رباتهای انساننمای باهوش، از انسانها قابل تشخیص نیستند، کسی یا چیزی در تلاش است تا هفت ربات بزرگ جهان را نابود کند. گیستاف، بهترین کارآگاه پلیس اروپا، مامور تحقیق در این قتلهای زنجیرهای مرموز رباتها میشود.
لوگان، یک مرد جهش یافته با قدرت های فوق العاده، از ژاپن دعوت می شود تا به دوست قدیمی خود، یوشیکو، کمک کند تا از ازدواج اجباری مارکو، عشق گمشده لوگان، با یک مرد شرور جلوگیری کند. لوگان و یوشیکو با گروهی از قاتلان و مأموران دولتی روبرو می شوند و باید از همه توان خود برای نجات مارکو استفاده کنند.
مردان ایکس که هنوز از مرگ فینیکس (ژان گری) غمگین هستند، در حال بررسی پرونده یک دختر جهش یافته گم شده در شمال ژاپن هستند. آنها را به یک ویروس مرموز هدایت می کند که...
ایپو همچنان از عنوان خود دفاع می کند و برای رسیدن به هدفش، ایچیرو میاتا، تمرین می کند. در حالی که تاکامورا به سمت مبارزات جهان حرکت می کند و با قهرمان جهان، برایان هاوک، روبرو می شود.
داستان این انیمه درباره ی سه صداپیشه ی تازه کار ، با اسم های فوتابا ایچینوسه ، ایچیگو موئساکی و رین کوناها هست. محیط انیمه به صورت کمدی در زمینه ی صداپیشگی هست.
بعد از سه سال غیبت، ناروتو به روستای خود باز میگردد و با دوستان قدیمی خود ملاقات میکند. اما شادی این دیدار طولی نمیکشد چون گروه شرور آکاتسوکی دست به کار شده و قصد دارند نقشههای شوم خود را عملی کنند. ناروتو و همتیمیهایش باید با آنها مبارزه کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. در این راه، ناروتو با چالشها و تصمیمات دشواری روبرو میشود که باید با آنها کنار بیاید. هدف اصلی او همچنان پیدا کردن و نجات دادن دوست قدیمیاش، ساسوکه است.
شخصیت اصلی، "ماسارو" به تازگی ثروت هنگفتی را پس از مرگ پدرش به ارث برده. هرچند، افراد متعددی سعی در به چنگ آوردن این ثروت به هر قیمتی هستند، حتی کشتن ماسارو. "نارومی" به ماسارو کمک میکند تا از ربوده شدن نجات پیدا کند پس از مبارزهای عجیب. او متوجه میشود که آنها انسان نیستند، بلکه عروسکهای چوبی دستنشانده با توانایی خارقالعاده هستند. پس از مبارزهای سخت، نارومی مجبور به پذیرش این حقیقت میشود که حریف قدرت دشمنان خود نیست؛ و در همین هنگام که او فکر به چنگ افتادن ماسارو را میکند، محافظ ماسارو با سلاحی از فرانسه فرامیرسد، عروسک "آرلکوئین". و این شروع داستان سیرک "کاراکوری" است.
روزگاری، سرزمین تاگنکیو، سرزمینی صلحآمیز و آرام بود. جایی که انسانها و یوکایها با همدیگه زندگی میکردن. بعدا افرادی پدیدار شدن که میخواستن گیوموآ رو احیاء کنن. یوکای بزرگی که توسط خدای جنگ، ناتاکو تائیشی کشته شده بود و پونصد سال پیش، توی قلعهی هوتوو دفن شده بود. با استفاده از کیمیاگری و جادو، امواجی منفی به خاطر این کار در سرتاسر تاگنکیو پخش شد که باعث جنون یوکایها و حملهی اونا به بشریت شد. برای نجات این سرزمین، کانزوئن بوساتو به سون گوکو، گنجیو سازنو، شا گوجیو و چو هوککای دستور میده که به غرب برن. هر چهار نفر راهی سفری میشن تا جلوی آزمایشی که منجر به احیاء گیوموآ میشه رو بگیرن. سر راه، اونا با هازل گروس و همراهش گاتو ملاقات میکنن، کسی که کاربر جادوی عجیبی هست که از ارواح یوکایها برای احیاء مردگان استفاده میکنه. هر دو نفر، به این چهار تا ملحق میشن. به همراه اوکوکو سازنو، مردی که تجربهی طولانی مدتی رو با خودش به دوش میکشه و در سایهها پرسه میزنه. شخصیتهای فراموشنشدنی، درام و سبک اکشنی جذاب در داستانی که در مورد پیوندهای بین این چهار نفره
در دنیای جادو، قدرت و آینده یک جادوگر از زمان تولدش بر اساس چیزی به نام "نشان ها" تعیین میشه: 4 نشانی که استعداد انسان ها در جادو رو گروه بندی میکنن. یک حکیم خیلی بامهارت، علیرغم این که نشانش برای مبارزه نامناسب بود و فقط برای تقویت جادو خوب بود، تصمیم گرفت که هزاران سال بعد دوباره به دنیا بیاد. او به عنوان ماتیاس هیلدشیمر - یک پسر 6 ساله و فرزند سوم یک خانواده دوک - دوباره متولد میشه و نشان مبارزه نزدیکی که همیشه میخواسته رو به دست میاره. با این حال متوجه میشه که دانش بشر از جادو به طور گسترده ای از بین رفته.
دیوی بدن پسر مرده ایی را برای انجام کار های شیطانی به اختیار میگیرد اما بعد از اینکه عاشق دختری می شود او تغییر می کند …. این انیمه بر اساس مانگا “Go Nagai” ساخته شده است…