پدر کانا برای بازگرداندن او به دنیای اژدها میآید، در شرایطی که جنگی بزرگ بین نیروهای هرجومرج و هماهنگی در حال آغاز است. کانا باید بین وفاداری به دوستانش و وظیفهاش یکی را انتخاب کند، در حالی که نیرویی ناشناس و خطرناک هر دو جهان را به خطر انداخته است.
سه دوست دوران کودکی، آکی، ریو و یوتا که در یک جزیره بزرگ شدهاند، در ۲۰ سالگی تصمیم میگیرند در تاکادانوبابا، توکیو، زندگی مشترکی را آغاز کنند. اگرچه محیطهای کاری و تحصیلی آنها با یکدیگر متفاوت است ، اما این سه نفر همیشه با هم در ارتباطند.
داستان درباره دنیایی است که موسیقی در آن وجود ندارد. دُراِمون و دوستانش برای بازگرداندن موسیقی به زمین تلاش میکنند و ماجراجویی هیجانانگیزی را آغاز میکنند.
داستان، ماجراهای فوکا، جادوگر مبتدی و ناشی را دنبال میکند. فوکا به اشتباه، طلسم یک جادوگر سیاه را میشکند. جادوگری که در گذشته، تقریباً جهان را به نابودی کشانده بود.
فیلم تلفیقی دوم از مجموعه تلویزیونی که قسمت های 9-13 را پوشش می دهد. ریکو و رگ به لایه سوم فرود می آیند، جایی که ریکو اولین تجربه خود را از نفرین دارد. آنها به لایه چهارم فرود می آیند، جایی که بازوی ریکو توسط یک Orbed Piercer زخمی می شود و رگ سعی می کند او را نجات دهد. ناناچی به کمک آنها می آید و بازوی مسموم ریکو را نجات می دهد. در عوض ناناچی از رگ می خواهد که همراه جاودانه اش میتی را بکشد. سپس ناناچی به ریکو و رگ در تلاش آنها برای رسیدن به ته آبیس ملحق می شود.
"میکی مون" پس از مبارزه ، یک بیماری مُسری گرفته و از دیده همه گان ناپدید می شود ، "آگامون" به همراه مابقیِ دیجیمون ها نیز سعی در جلوگیری از شیوع این بیماری دارند اما...
گروه دیجیدستیند به یک شهر بازی میروند و به همگی خوش میگذرد، ولی جو با آنها نمیآید چون میخواهد برای امتحاناتش درس بخواند. یک دیجیمون مسموم دیگر، اوگرمون، به اودیبا حمله میکند. گومامون از خانه فرار میکند در حالی که میمی با گروه دیجیدستیند و همکلاسیهایش به خاطر ایدههای خودخواهانهاش روبرو میشود. آیا جو پیش از آنکه دیر شود مسئولیتهایش را قبول میکند؟
گروه دیجیدستیند به یک شهر بازی میروند و به همگی خوش میگذرد، ولی جو با آنها نمیآید چون میخواهد برای امتحاناتش درس بخواند. یک دیجیمون مسموم دیگر، اوگرمون، به اودیبا حمله میکند. گومامون از خانه فرار میکند در حالی که میمی با گروه دیجیدستیند و همکلاسیهایش به خاطر ایدههای خودخواهانهاش روبرو میشود. آیا جو پیش از آنکه دیر شود مسئولیتهایش را قبول میکند؟ . . .
پسری جوان که تنها ۱۵ سال سن دارد به ۱۲۰۰ سال پیش باز می گردد. جایی که به دنبال پیدا کردن تقدیر ناشناخته ی خود در زمان جنگ انسان ها و شیاطین دیده می شود و...
قهرمان ما ناروتو در چاکرا ویژه ایی قرار گرفته که او را به گذشته میبرد. او خود را در شهر لران می یابد. همانطور که او با چیزهای عجیب و غریب مواجه می شود، آیا می تواند آینده را در زمان گذشته نجات دهد یا خیر؟
سال 2010 است ، بیش از ده سال از تابستانی که تایچی با آگومون و دیگران ملاقات کرد میگذرد. وجود دیجیمون ها به تدریج در سراسر جهان پذیرفته شده است. در طول همه اینها ، حوادث خاصی برای DigiDestined در سراسر جهان اتفاق می افتد که ناشی از دیجیمونی به نام Eosmon است. اما در طول نبرد با ائوسمون ، گروه تایچی به یک حقیقت تکان دهنده پی می برند: هنگامی که یک DigiDestined (بچه ها) بزرگسال می شود ، Digimon شریک زندگی او دیگر وجود نخواهد داشت ... تهدید ناشی از Eosmon به تدریج گسترش می یابد و بر دوستان تایچی نیز تأثیر می گذارد. اگر نبرد نمی تواند دوستانش را نجات دهد اما جنگیدن به این معنی است که خیلی زودتر باید از شریک زندگی خود خداحافظی کند. آیا او جنگ خواهد کرد ، حتی اگر این به معنای از دست دادن محبوب ترین شخص برای او باشد؟
تکافومی پس از 17 سال کما از خواب بیدار می شود. او در واقع به دنیای دیگری رفته بود و با قدرت های جادویی بازگشته است، تاکافومی باید به او کمک کند تا در دنیای خود زنده بماند.
بعد از سه سال غیبت، ناروتو به روستای خود باز میگردد و با دوستان قدیمی خود ملاقات میکند. اما شادی این دیدار طولی نمیکشد چون گروه شرور آکاتسوکی دست به کار شده و قصد دارند نقشههای شوم خود را عملی کنند. ناروتو و همتیمیهایش باید با آنها مبارزه کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. در این راه، ناروتو با چالشها و تصمیمات دشواری روبرو میشود که باید با آنها کنار بیاید. هدف اصلی او همچنان پیدا کردن و نجات دادن دوست قدیمیاش، ساسوکه است.
همه چیز در مورد دانشجوی کالج آمامیا یوهی متوسط است: نمرات، ظاهر و نگاه متعصب او به زندگی. پس چه اتفاقی می افتد که او یک روز با مارمولکی سخنگو از خواب بیدار می شود که به او اطلاع می دهد که یک چکش غول پیکر در فضای بیرونی وجود دارد که آماده است زمین را تکه تکه کند و از او در مبارزه با نیروهای شیطانی درخواست وفاداری می کند؟ وانمود کنید که هرگز اتفاق نیفتاده است! متأسفانه برای یوهی، کمی اجبار در قالب یک شاهزاده خانم فوق العاده، او را از بازگشت به زندگی معمولی خود باز می دارد. در ماجراجویی زندگی خود، یووهی به نیروهای پرنسس غیرقابل پیش بینی ملحق می شود و به دنبال خدمه ای متشکل از همراهان می گردد تا قبل از اینکه چکش بیسکویت سیاره را نابود کند، با یک جادوگر شیطان صفت و هموطنان وحشتناک قدرتمندش مبارزه کنند!
داستان درباره کاکازو کایو ، یک دانش آموز معمولی سال اول دبیرستان است.در حین مراسم یابود یکی از اجداد خانوادش یک دختر با گوش های به شکل گوش های گربه در جلوی او ظاهر میشه.دختر خودش رو اریس معرفی میکنه و مدعی میشه که یک فضاییه.به زودی ، روح پلید مورد عبادت فضایی ها و نماینده یک دولت مرموز به شدت دنبال پیدا کردن اریس هستند، اما مانامی دوست دوران بچگی کایو— که میخواد راه پدرش در CIA رو ادامه بده — اریس رو دستگیر میکنه.کایو خودش رو میبینه که داره از اریس در برابر همه محافظت میکنه.
کاترینا کلائس ۸ ساله، تنها دختر یک دوکه که زندگی آروم و به دور از دغدغه ای رو سپری می کنه؛ البته تا زمانی که سرش به سنگ میخوره و یادش میاد که اون اصلا دختر یک دوک نبوده. او در واقع اوتاکویی بوده که در زندگی پیشین خودش، بعد از اینکه تا صبح بیدار میمونه تا بازی اُتومه مورد علاقه ش رو بازی کنه، تو راه رفتن به مدرسه جونش رو از دست میده. بعد از پی بردن به اینکه محیط اطرافش به طرز عجیبی آشناست، کاترینا با فهمیدن این موضوع که در دنیای فورچون لاور(بازی اُتومه که در زندگی قبلیش بازی میکرد) به عنوان شخصیت منفی زن دوباره متولد شده، شُکه میشه. شخصیت منفی زن در این بازی معمولا یا کشته یا تبعید میشه، پس کاترینا تصمیم میگیره با اتکا بر دانش خودش از هر پیشامد بدی جلوگیری کنه. ولی آیا اصلا برای شخصیت بد، پایان خوبی میشه تصور کرد؟
آساکوسا میدوری قصد ساخته انیمه داره، ولی اون برای برداشتن قدم های اول اینکار زیادی ناامیده. تا اینکه اون یک روز به طور اتفاقی با میزوساکی سوبامه، یه دختر اجتماعی آینده دار که آرزوی انیماتور شدن داره آشنا میشه. اونها به همراه دوست پول پرستشون، کاناموری سایاکا، کم کم برای تبدیل «دنیای خارق العاده ـشون از رویا به واقعیت قدم برمیدارند!
سوراتا کاندا , یه دانش اموز سال دوم دبیرستانه که توی ساکوراسو زندگی میکنه. یه خوابگاه که برای دانش اموزای مشکل ساز اکادمیشون درست شده . مجبوره هر روزش رو بین ادمای عجیب و غریب خوابگاه بگذرونه و همش قسم میخوره که یه روزی بالاخره از ساکوراسو فرار میکنه . یه روز , ماشیرو شینا , یه دختر زیبا و معصوم که یه نقاش مشهور جهانی هم هست , به خوابگاه اونا نقل مکان میکنه . سوراتا فکر میکنه که نیازه از ماشیرو در برابر ساکنان عجیب خوابگاه محافظت کنه . ولی ماشیرو هم یه راز خیلی بزرگی داره , اونم اینه که نمیتونه تنهایی زندگی کنه . یعنی مثلا اگر تنهایی بره بیرون گم میشه , اصلا نمیتونه اتاقش رو مرتب کنه و همیشه اتاقش شلوغ پلوغه . و حتی نمیتونه لباس زیر خودش رو برداره , چه برسه به اینکه بپوشتش . بعد از مدتی , سوراتا از طرف ساکنان خوابگاه یه جورایی به عنوان “صاحب” ماشیرو خونده میشه . و اینجوریه که رابطه “صاحب و حیوان خونگی” بین سوراتا , پسر بچه جوان , و ماشیرو , دختر با استعداد , شروع میشه …؟