آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...
هکتور و پاریس شاهزادگان تروا در ایالت اسپارتا مهمان هستند. شاه اسپارتا منلائوس همسری زیبا به نام هلن دارد که دل پاریس جوان را ربوده است. زمان برگشتن، پاریس مخفیانه هلن را از قصر دزدیده و با خود به تروا میبرد. فرار هلن بهانه ای میشود تا آگاممنون، پادشاه قدرت طلب یونان با هزاران کشتی جنگی به شهر قلعه مانند تروا حمله کند ...
"ماسلز" پلیس ویژهی هنگ کنگ در پی دستگیری یک باند تبهکار معروف به اسم مترسک ها در ژاپن دچار مشکل می شود. او از "والتر" رئیس پلیس می خواهد تا "تی پات" دوست قدیمی که البته خلافکاری خوش قلب می باشد را برای کمکش به ژاپن بفرستد. "تی پات" به همراه چهار نفر از دوستان ناجورش به ژاپن می آید و …
«جیمز کارتر» (تاکر)، کارآگاه لس آنجلسی، برای گذران تعطیلات و دیدن دوستش، «کارگاه لی» (چان) به هنگ کنگ می رود. این دو خیلی زود درگیر پرونده ی یک باند جاعل اسکناس می شوند و پس از چندی به امریکا می روند...
«چون وانگ» (چان) عضو سابق گارد سلطنتي چين و کلانتر فعلي کارسن سيتي باخبر مي شود که پدرش به دست راهزنان به قتل رسيده و قاتل ها به لندن گريخته اند. حالا «وانگ» هم راه سارق قطار و هم کار سابقش، «روي اوبانن» (ويلسن)، به لندن مي روند تا جنايتکاران را به دام بيندازند. خيلي زود اين دو با خواهر «وانگ»، «لين» (وونگ) ملاقات مي کنند که مهارتش در ورزش هاي رزمي دست کم از برادرش ندارد...
لس آنجلس. «بازرس لی» (چان) محافظت از دیپلماتی چینی را به عهده دارد که اطلاعات زیادی در مورد تشکیلات جنایتکار «تریاد» دارد. اما دیپلمات پیش از این که بتواند به افشاگری بپردازد مورد سوء قصد آدم کشی به نام «کنجی» (سانادا) قرار می گیرد. از قرار «کنجی» دوست دوران کودکی و برادر «بازرس لی» بوده و او نمی تواند دستگیرش کند. با این همه خیلی زود «بازرس لی» به هم کار قدیمی خود «کارآگاه جیمز کارتر» (تاکر) ملحق می شود و این دو برای پی گیری پرونده ی ماجراهای «تریاد» رهسپار پاریس می شوند…
در سال 1868، بعد از اتمام جنگ باکوماتسو، مردی به نام «کنشین همورا» که سابقا یک آدمکش بوده است، در حالی که در ژاپن سرگردان است، قسم میخورد به کسانی که نیاز به کمک داشته باشند یاری برساند…
ماکوتو شیشو با کشتی مجهزش به سمت حکومت میجی در حال حرکت هست و قصد دارد دوباره هر و مرج را به ژاپن بازگرداند. حال ، کنشین هیمورا به منظور متوقف ساختن شیشو ، برای یادگیری تکنیک نهایی نزد استاد قدیمیش می رود و...
گذشته کنشین به سراغش می آید و باعث خراب شدن رستوران "آکابکو" می شود، جایی که مکان مورد علاقه او برای غذا خوردن بود. در آنجا، او یادداشتی پیدا می کند که روی آن کلمه "Junchu" نوشته شده است...
کنشین هیمورا در برابر یک فروشنده اسلحه مرموز به نام انیشی یوکیشیرو که دنیای تبهکاران چین را کنترل می کند، قرار می گیرد. در این حین، راز "جوجیشو" کنشین هیمورا نیز فاش می شود و...
سالها پس از اینکه یک بیماری بیشتر انسانها را از بین برده و تعدادی از آنها را تبدیل به هیولا کرده،تنها بازمانده نیویورک تلاش می کند برای این بیماری یک درمان بدست بیاورد...
ایالات متحده با کمک کشور های دیگر گروهی از یاغی های حرفه ای و آموزش دیده را جمع آوری میکند تا برای ترور یک دیکتاتور به آمریکای جنوبی بروند. اما این گروه در حین این ماموریت مجبور می شوند نه تنها با دیکتاتور بلکه با دولت نیز...
بعد از اینکه گروه کار به ظاهر راحتی را برای آقای چرچ (بروس ویلیس) انجام می دهند، متوجه می شوند که نقشه شان به خطا رفته و یکی از افراد خودشان توسط رقیب پول پرستشان، ژان ویلین (ژان کلود ون دم)، کشته می شود. آنها آماده می شوند تا به سرزمینی وحشی بروند، با نام های جدیدشان، بیلی بچه (لیام همسورث) و مگی (یو نان)- تا هم جلوی اسلحه ای خطرناک را بگیرند و هم انتقام خون برادرشان را بستانند...
در اواسط دههی چهل میلادی گروهی از سربازان شجاع روسی تلاش میکنند تا با تانک افسانهای تی سی و چهار که تقریبا نابوده شده است ، از اسارت آلمانیها فرار کنند…
داستان این فیلم درباره دختری سایبورگ تحت عنوان آلیتا است که در دنیای پسا-رستاخیزی زندگی میکند و به طور کامل حافظه خود را از دست داده است. دکتر سایبرنتیک او را در تودهای زباله پیدا کرده و پس از بازسازی وظیفه مراقبت از وی را برعهده میگیرد. وی تنها سایبورگ افسانهای هنرهای رزمی پانزر کونست را به خاطر دارد و همین موضوع باعث میشود که به شکارچی جایزهبگیر تبدیل شود و...
داستان در مورد کودک سیاه پوستی(جیدن اسمیت) است که به همراه مادرش از آمریکا به چین مهاجرت نموده است و در آنجا که مهد هنر های رزمی جهان است به مشکل بر می خورد و به صورت خودمونی تر با دیگران درگیر می شود و چون از هنر های رزمی هیچی بلند نبوده است مدام از دیگر بچه ها کتک می خورد این روال آنقدر او را اذیت می کند که تصمیم می گیرد هر جور شده به کشورش باز گردد ولی ناگهان با استاد کونگ فویی(جکی چان) آشنا می شود که تصمیم می گیرد به او هنر های رزمی را آموزش دهد…
در پایان دورۀ کشورهای جنگجو در چین، اردوگاه اصلی نظامیان کشور «وِی» هدف حملۀ سپاه کشور «لیان» قرار گرفت. پس از نبردی شدید، آسیب زیادی به هر دو طرف وارد شد. در این جنگ فقط یک سرباز کشور لیان که نقش او را جکی چان بازی می کند و یک سردار کشور «وِی» که نقش او را وان لی هون بازی می کند، زنده می مانند. سرباز لیانی به این دلیل زنده می ماند که خود را به مردن می زند. اما سردار «وِی» با این که زنده مانده، ولی از این اتفاق تا حد مرگ ناراحت است. سرباز لیانی فکر می کند اگر سردار را دستگیر کند و به مقامات کشورش تسلیم کند، پاداش خوبی می گیرد و امکان می یابد از جنگ بگریزد. او به راحتی سردار زخمی را دستگیر می کند و سفر طولانی آنها به کشور لیان شروع می شود …
جیسون تریپیدیکِس در هنگام قاچاق دی.وی.دی های کونگ فو در یک بنگاه قاچاق در چین به صورت تصادفی به چیز شگفت انگیزی پی برد که او را به دوران چین باستان فرستاد ! در آنجا جیسون به دلیل این قانون شکنی اش عهده دار یک ماموریت بسیار شگفت انگیز می شود که به موجب آن او باید یک جنگاور افسانه ای به نام میمون شاه را که به دستور شاهزاده جید وار زندانی شده از بند آزاد کند . جیسون به همراه استادِ بزرگ کنگ فو ، اوو یان و گروهی از جنگجویان نخاله شروع به جست و جو کردند . ولی جیسون فقط با یاد گرفتن صحیح فن های کونگ فو می تواند به موفقیت برسد و راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند …