یک مددکار اجتماعی زندان، تیمی از نوجوانان مجرم را برای دوچرخهسواری تشکیل میدهد و آنها را به سفری پرهیجان و 1600 کیلومتری میبرد. این داستان از زندگی گرگ تاونزند و تیم دوچرخهسواری آکادمی ریجویو الهام گرفته شده است.
شبکهای سری از زنان فعال و خبرنگار که به دنبال آشکار ساختن اطلاعات درباره یوفوها هستند، به دانستههای شگفتآور دولت درباره موجودات فضایی دست پیدا میکنند.
مرد جوانی در مسیر رفتن به یک کمپ ترک اعتیاد دور از شهر، وارد یک شهر مرموز میشود و در آنجا هم از سوی اهالی شهر و هم از سوی مشکلات روحی و درونیاش احساس خطر میکند.
این فیلم به چالشهای جهانی خواهد پرداخت و الهام گرفته از فیلم کوتاه مشهور کریس مارکر، "اسکله" (۱۹۶۲)، است. این فیلم درباره یک مسافر زمان است که برای تغییر مسیر تاریخ و نجات آینده بشریت، جان خود را به خطر میاندازد.
داستان دربارهی کورا است که حس میکند رابطهاش به خوبی پیش نمیرود. او به خانه بازمیگردد تا دل دوست دخترش را دوباره به دست آورد، اما درمییابد که مسائل بسیار مهمتری غیر از زندگی عاطفیاش نیازمند ترمیم هستند.
بلا اسپارکس، صاحب بوتیک بلا است. استفان پس از گم شدن چمدانهایش، برای یک هفته جلسات مهم و پرمخاطره نیازمند لباسهای مناسب است. او به طور اتفاقی پی میبرد که استفان در حقیقت استفان ویلیام فرانسیس براون، دوک تانگفورد، میباشد.
این مستند به طور کامل به بررسی ساخت و تولید فیلم معروف "بیگانهها" میپردازد و نشان میدهد که چگونه این فیلم به یکی از آثار ماندگار سینمای علمی تخیلی تبدیل شده است.
زنی پس از سالها به آرزوهای دوران کودکیاش رجوع میکند و میکوشد تا اهداف پیشین خود را محقق سازد. با این حال، او درمییابد که پیگیری این آرمانهای دیرین، وی را به سفری پیشبینیناپذیر و شگفتآور رهنمون میکند.
در شهر رستگاری، یک هفتتیرکش توبهکار و یک نابغه دیوانه تحت هدایت یک رهبر معنوی به دنبال رستگاری هستند، اما گذشتهٔ خشونتآمیزشان و تهدید انتقام، آرامش جدیدشان را به خطر میاندازد.
این فیلم به بررسی روابط خاص بین حیوانات و صاحبانشان در جهان میپردازد و با نشان دادن سگها، گربهها، خوکها، بزها و پرندگان شکاری، سفری دوستداشتنی را به تصویر میکشد که در آن عشق و فقدان و محبتهای حیوانی به نمایش گذاشته میشود.
در ایام کریسمس، کیت صاحب یک مغازه عتیقهفروشی در محلهای در حال بازسازی است. آشنایی اتفاقی او با مردی به نام مارک در اتوبوس، منجر به شکلگیری احساسی بین آنها میشود.
مورگان در خانه خود مورد حمله یک فرد نقابدار قرار میگیرد و دقایقی بعد، همسر سابقش رادنی به محل میرسد. مقامات در حین بازجویی از رادنی متوجه تناقضهایی در داستان او میشوند و او را به عنوان مظنون اصلی این حمله معرفی میکنند. این داستان بر اساس یک اتفاق واقعی ساخته شده است.