یک بریک دانسر جوان در جریان یک نمایش استعدادیابی به سرش ضربه می خورد و به مدت بیست سال به کما می رود. او که در سال 2006 از خواب بیدار می شود، به دنبال احیای حرفه خود و تیمش با کمک دوست و والدینش است...
جنی، زن جوان آمریکایی، به پاریس نقل مکان می کند و با جک، که به ظاهر مرد رویاهای اوست، درگیر می شود. با این حال، او چیزهای زیادی برای پنهان کردن دارد و جنی به سرعت سبک زندگی خطرناک خود را درگیر می کند...
سارا برای فرار از همسر بدسرپرستش، مرگ خود را جعل می کند و فرار می کند. طرح خوبی به نظر می رسد، درست است؟ متأسفانه، طولی نمی کشد که شوهرش که از او جدا شده، می فهمد و به دنبال اوستد. این بازی بین آنها مرگبار خواهد شد و به نظر می رسد که تنها یکی زنده می ماند....
لیز که به تازگی پس از یک فروپاشی روانی به خانه بازگشته است، وقتی کیتلین، یک زن جوان شاداب، ادعا می کند که دختر شوهرش است، باید از یک غریبه نسبی به خانه خود استقبال کند....
در جزیره زیبای مینورکا، سر پرسی دو کورسی بار دیگر خود را بی پول می بیند. سر پرسی بدنام دقیقاً مایل به کار برای امرار معاش نیست، این بدان معناست که او باید نوعی کلاهبرداری برای حفظ سبک زندگی مجلل خود بسازد...
اتوبوسی از زنان در قسمتی دورافتاده از حومه کانادا سرگردان می شوند. همانطور که آنها در انتظار نجات هستند، زندگی خود را از طریق فیلمنامه ای عمدتاً تبلیغاتی منعکس می کنند...
رایان بیلینگز دوازده ساله به ترس شدید از تاریکی مبتلا شده است. او هر شب را در عذاب بیدار می گذراند، منتظر می ماند و تماشا می کند که شیطان در تاریکی قوی تر می شود و ترس او را تغذیه می کند. برادر بزرگترش دیل، مشکوک است که رایان مشکلی ندارد و این فقط یک ترفند برای توجه بیشتر است...
پس از کشف شواهدی مبنی بر کشته شدن ناپدریاش توسط حلقهای از پلیس فاسد و شوهر سابقش، زن جوان مجبور میشود به همراه دخترش فرار کند و در یک شهر کوچک کشاورزی مخفی شود...
جک بارنز پس از اینکه یک خودرو تقریباً جان او را می گیرد، پیش بینی های غیرقابل توضیح و وحشتناکی از فجایع وحشتناک دارد. با شروع به تحقق پیشبینیهای او، جک به زودی توسط افبیآی برای بازجویی تحت تعقیب قرار میگیرد...
یک جوان مطلقه به خانه دوران کودکی خود نقل مکان می کند و تصمیم می گیرد تا رازهای تاریک خانواده را فاش کند. تنها سرنخ کلید یک اتاق مخفی مرموز است که در داخل خانه قرار دارد...