موسیقی جاز و مبارزه علیه استعمار در جریان جنگ سرد، درهم تنیده شدند. این پیوند زمانی به اوج خود رسید که دو هنرمند جاز، در اعتراض به قتل یک رهبر آفریقایی، جلسه شورای امنیت سازمان ملل را برهم زدند.
این داستان زندگی آنتونیا، عکاس جوان اهل کورسیکا است که در دوران آشوبهای سیاسی جزیره، از دهه هشتاد تا اوایل دهه دو هزار، تجربههای مختلفی را در زندگی شخصی و اجتماعی پشت سر میگذارد. او در این مدت، شاهد تغییرات و تحولات نسل خود بوده است.
آنتوان، مدیر منابع انسانی یک شرکت بزرگ، وقتی همسرش برای تعطیلات میرود و مسئولیت مراقبت از چهار فرزندشان را به او میسپارد، تصور میکند که از پس این کار به راحتی برمیآید. اما او نمیداند که قرار است با چه آشفتگی و هرجومرجی روبرو شود.
در اوج فصل زمستانی و در پیست اسکی مورزین-اووریاز، کنستانس ویویه، افسر پلیس کوهستان فرانسه، و آندریاس مایر، افسر پلیس سوئیس، به بررسی مرگ مشکوک نوجوانی میپردازند که پس از فرو رفتن در کما بر اثر مصرف بیش از حد الکل، جسد بیجانش بر روی شیب کوه پیدا شده است.
دو فیلمساز در بوداپست با پسربچهای شیطان و باهوش به نام سانی آشنا میشوند. آنها بیش از یک دهه زندگی سانی را در یک آپارتمان کوچک فیلمبرداری میکنند و رشد و تغییرات او را به تصویر میکشند.
والاس با ساختن یک گنوم هوشمند، وابستگی خود به اختراعاتش را بیشتر میکند. اما این گنوم رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهد و مشخص میشود که یک دشمن قدیمی در پس این ماجراست. گرومیت برای نجات والاس و توانایی او در اختراع کردن، باید با نیروهای شر مبارزه کند.
یک گروه دزد آنارشیست به طور اتفاقی با نوجوان منزویای که شیفتهی پهپادهاست روبرو میشوند. آنها این نوجوان را وارد ماجراجوییهای خطرناک خود میکنند و او را در چندین سرقت بزرگ شرکت میدهند.
آل و الکس بعد از پانزده سال زندگی مشترک، به جای اینکه با ناراحتی از هم جدا بشن، تصمیم گرفتن با یه جشن بزرگ این اتفاق رو جشن بگیرن. این کارشون همه رو متعجب کرد.
باستین، عضو جوان یک حزب راست افراطی فرانسوی، در آستانه ورود به دنیای سیاست قرار میگیرد. در حالی که او به دنبال تحقق آرزوهای سیاسی خود است، گذشتهای تاریک او را تهدید میکند.
در سال 1901 در شیلی، سه سوارکار برای محافظت از یک ملک بزرگ استخدام میشوند. یک سرباز انگلیسی، یک مزدور آمریکایی و یک تک تیرانداز دورگه این گروه را تشکیل میدهند. تک تیرانداز در حین انجام ماموریت متوجه میشود که هدف اصلی آنها کشتن مردم بومی است.
جف ۱۷ ساله، پس از دعوت خانوادهی دوستش، مکس، در کلبهی ییلاقی بِیلک کادیو، کارگردان مشهور، اقامت میکند. با وقوع اتفاقات عجیب و غریب، جف به این نتیجه میرسد که مشکلی در کار کارگردان و کلبهی او وجود دارد.
یک وکیل در مکزیک، ماموریتی خطرناک و غیرمنتظره برای کمک به یک رئیس کارتل دریافت میکند. او باید با تغییر هویت، به این فرد کمک کند تا از دنیای جنایتکارانه بگریزد.