یک مستند زیبا و بسیار شگفت انگیز در باره حیاط وحش اقیانوس ها و مکانهای ناشناخته ی آبی می باشد که در سال ۲۰۱۲ و با هدف تلنگرد زدن به جوامع برای تلاش در حفظ و نگهداری به عنوان یک میراث برای نسل های آینده تهیه و منتشر گردید...
وقتی به الکس کراس که یکی از کاراگاهان شهر واشنگتن است گفته می شود یکی از اعضای خانواده اش به قتل رسیده، او قسم می خورد تا قاتل را پیدا کند. به زودی کاراگاه متوجه می شود فرد مقتول تنها قربانی ماجرا نیست و جریان آنطور که او فکر می کرده نبوده است…
پاريس، سال 2054. بارتلمي کاراس کارآگاه مأمور شده تا «ايلونا تازوييف» دانشمندي را که ربوده شده، پيدا کند. ايلونا فقط بيست و دو سال دارد ولي جايزه ي نوبل گرفته و تحقيقات ژنتيکش امکان دارد پيامدهايي انقلابي براي بشريت در پي داشته باشد...
یک دلال حراج های هنری که با یک گروه خلافکار همدست است در حین سرقت دچار حادثه می شود. یک روانشناس وظیفه دارد تا با استفاده از هیپنوتیزم کاری کند تا او مکان نقاشی مسروقه گمشده را به یاد بیاورد و ...
مدير مدرسه اى به نام « كريستينا » ( كلوزو ) كه مورد آزار و تحقير شوهرش، « ميشل » (موريس) است، با ترغيب يكى از معلم هاى مدرسه به نام « نيكول » سيني ...…
در شب کریسمس بابانوئل حفره ای باستانی را کشف می کند. کمی بعد بچه ها شروع به مفقود شدن می کنند و پدر و پسر بابانوئل را دستگیر می کنند و با شکارچیان دیگر قصد دارن او را به کمپانی اسپانسر حفر بفروشند و …
فیلم داستان دو پسر را در ایتالیا دنبال می کند.یکی از آنها پسر نامشروع یک دهقان و دیگری پسر یک زمین دار بزرگ است.داستان فیلم بین سالهای 1900 تا 1945 اتفاق می افتد و بر روی ظهور فاشیسم و حمایت کمونیسم و تاثیر این اتفاقات بر روی زندگی شخصیتهای اصلی فیلم تمرکز دارد...
"ایاگو" با موفقیت "اوتلو" را متقاعد می کند که همسرش به او خیانت می کند. او شخصیتی شرور با خواسته های شخصی خود است. برداشتی مملو خشم و حسادت از داستان کلاسیک "شکسپیر" !
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 3 جایزه و نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
یکی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بنام «آندره دویگنی» که توسط نازی ها دستگیر و زندانی شده است، قصد گریختن از زندان را دارد. سپس در روزی یکسان او به مرگ محکوم می شود، و همینطور یک زندانی جدید به سلول او می فرستند، که ممکن است جاسوس باشد. اکنون او یا باید هم سلولی اش را بکشد، یا اینکه ریسک کند و او را در جریان برنامه هایش برای فرار بگذارد...
بهزاد، کیوان، علی و جهان که اعضای یک گروه فیلمسازی هستند برای ساخت فیلمی با موضوع مراسم سوگواری محلی از تهران به روستاهای کردنشین سیاهدره و شاهپورآباد در بخش دینور، دهستان حر در کرمانشاه میروند و در انتظار مرگ پیرزنی در حال احتضار میمانند. آنها برای شخصی به نام خانم گودرزی کار میکنند. روستاییان تصور میکنند که آنها برای یافتن گنج آمدهاند و بهزاد، تنها عضو گروه که چهره اش دیده میشود نیز بدش نمیآید که مردم چنین تصوری داشته باشند. تنها چیزی که در او و دوستانش دیده میشود، حالتی از انتظار برای رخدادن یک حادثه است. گاهی او از پشت بامها، خود را به کنار خانهٔ پیرزنی میرساند که در آستانهٔ مرگ است و فرزندانش در آنجا جمع شدهاند و اندوهگین و منتظرند و گاهی نیز برای صحبت کردن با تلفن همراه، ناچار است به گورستان روستا که روی قلهٔ تپهٔ مجاور قرار دارد برود. در آنجا، جوانی در حال حفر یک گودال است. سرانجام، در حالی که به نظر میرسد همراهان بهزاد از انتظار خستهشده و رفتهاند، با ریزش گودال، جوان حفار زخمی میشود و پیرزن روستایی هم زنده میماند، اما حالا بهزاد که یک مرد جوان شهری است، در این روستای دورافتاده به درک تازهای از فلسفهٔ تولد و زندگی دست یافته است...
مرد جوانی به نام جکی که به دنبال کار می گردد، به طور اتفاقی هنر آشپزی اش را به صاحب یک رستوران نشان می دهد. صاحب رستوران که می خواهد سرآشپزش را اخراج کند، جکی را استخدام می کند اما