گروه تحقیقات ویژه (GSI) یک معامله سلاح انجام شده توسط مافیا را بررسی می کند. GSI یک مامور مخفی را برای تحقیق در مورد فعالیت های مافیا می فرستد. در همین حال، یوهان فالک با زنی مرموز روبرو می شود که خانواده او را تهدید می کند...
فیلم "محاصره" از مجموعه یوهان فالک، اتفاقاتش داخل یک کلانتری تحت محاصره جریان داره. یه جاسوس لو میره و یه سری اتفاقات هیجان انگیز و غیرمنتظره پیش میاد. هم داخل کلانتری و هم بیرونش...
داستان این فیلم در تابستان گرم سال 1990 در آلمان شرقی سابق اتفاق میافتد و داستان زن جوانی را دنبال میکند که با یک کشاورز کاریزماتیک که دو برابر او سن دارد، رابطه برقرار میکند...
یوهان فالک، پلیس نیروی ویژهٔ سوئد، در آخرین فیلم خود درگیر حل مشکلی با مافیای اروپای شرقی میشود که خانوادهاش را تهدید میکند. همزمان، همکارانش به مدارکی دست پیدا میکنند که در تعقیب یک شبکهٔ تبهکار بزرگ بینالمللی حیاتی است...
آدولفو رولو، یک فیلمساز نیویورکی، در ذهن خود، فیلمساز خلاقی است. او در دنیای واقعی، یک فیلمساز بینام و نشان است که نمیتواند اجاره خانهاش را در مرکز شهر بپردازد....
مارک و آنا تصمیم میگیرند خانهشان را با هانس و اولگا، زوج بازنشستهی آلمانی که بهصورت آنلاین با آنها آشنا شدهاند، عوض کنند. کمکم این جابهجایی برای مارک و آنا تبدیل به کابوس میشود، چون متوجه میشوند آنها برنامههای دیگری برایشان دارند...
یک کمدی سیاه بر اساس نمایشنامه موفق "پتر زلنکا" با موضوعی ساده: یانا، پتر (ایوان تروجان) را که "در حال حاضر حال و روز خوشی ندارد" ترک کرده و پتر خواهان بازگشت او است. در فیلمی که عشق مانند جنون به نظر میرسد (و بالعکس) اتفاقات عجیب و غریبی رخ میدهد. مادر پتر (نینا دیویسکووا) خون به چچن میفرستد...
موریتز برای بودن با دوست پسرش به برلین نقل مکان میکند، اما رابطهشان به زودی به پایان میرسد. این جوان ۲۲ ساله در اعماق دنیای پر زرق و برق برلین، سفری پر از رمز و راز و دگرگونی را برای کشف خود آغاز میکند...
داستان فیلم در مورد دختری غیرعادی می باشد که بر روی بهداشت بدن حساسیت زیادی دارد، از قضا دچار یک بیماری شده و راهی بیمارستان می شود. در آنجا اتفاقات عجیبی برایش رخ می دهد...
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، گروهی از زندانیان لاغر جنگل راش جان خود را برای ایمنی جوانترین زندانی اردوگاه به خطر می اندازند: یک زندانی یهودی متولد آشویتس..
آریان، پناهندهای سوری است که همراه با پدر و بسیاری دیگر سعی دارد از صربستان به مجارستان پناه ببرد. آنها دستگیر میشوند و در فساد و بیاعتمادی گرفتار می شوند ...
تابستان 1968، ولفگانگ 14 ساله از خانوادهاش در یک پناهگاه مذهبی دورافتاده دور میشود. برای ولفگانگ یک چیز روشن است: او به زودی آرزوی آزادیاش را در باتلاق دفن نخواهد کرد....
زکی که یک دزد بانک است به تازگی از زندان آزاد شده و میخواهد پولهای دزدیدهشده را که قبل از رفتن به زندان توسط همدست خرفتش دفن شده بودند، پس بگیرد. اما وقتی به محل میرسند، متوجه میشوند که دبیرستان فریدا کالو روی پولها یک سالن ورزشی ساخته است. زکی تصمیم میگیرد به عنوان یک معلم جایگزین در آن دبیرستان شغل بگیرد که هیچ معلمی نمیتواند در آنجا بماند...