شان (دنیل ردکلیف) یک ساعت فرصت دارد تا محموله غیرقانونی خود را تحویل دهد. یک ساعت تا یک کارتل مواد مخدر، یک آدمکش و یک مامور مبارزه مواد مخدر را متقاعد کند که اوضاع متعادل است. یک ساعت تا زندگی خود را امن نگه دارد ...
2 مرتبه نامزدی جایزه .گلدن گلوب. همچنین 17 جایزه و نامزد دریافت 54 جایزه دیگر.
داستان فیلم از یکی از روزهای پایانی فیلم، روز 488 شروع می شود و یکباره همه چیز به روز اول بازمی گردد. داستان اصلی از تاریخ 8 ژانویه هنگامی که تام هانسن (جوزف گوردون لویت) با سامر فین (زو دشانل)، دستیار جدید رئیسش در دفتر دیدار میکند شروع میشود. تام به عنوان یک معمار آموزش دیده، اما به عنوان یک نویسنده در شرکت کارت پستال لس آنجلس کار میکند. پس از یک شب رقص و موسیقی که تام همراه با دوستش مکنزی و سامر سپری میکند، مکنزی در حالی که مست است اذعان می کند که تام به سامر علاقهمند است. سامر و تام شروع به آغاز دوستی میکنند، اما سامر به عشق حقیقی اعتقاد ندارد و به تام میگوید که هیچ وقت نمی خواهد دوست پسر داشته باشد…
یک مامور حرفهای بنام «کلیوس» توسط تبهکاری بنام «ورونا» مسموم شده، بطوری که اگر ضربان قلبش پایین بیاید، می میرد. اکنون او به دنبال ورونا است تا وی را به قتل برساند.
هاردی پس از یک شکست عشقی دچار افسردگی می شود و تصمیم می گیرد برای فراموش کردن این قضیه به همراه لورل به ارتش پیوسته و به عنوان سرباز در یک پایگاه صحرایی مشغول شوند ...
در این قسمت دومینیک تورتو (دیزل) ، برایان اکانر (واکر) و بقیه اعضای خانواده شان به ادامه آخرین ماموریتشان در ایتالیا می پردازند ، جایی که لوک هابز (جانسون) در تعقیب آنها بود . همزمان با این ماجرا ، گروهی دیگر در لندن دست به سرقت چند ماشین و آشوب می زنند و هابز مجبور می شود به آنجا برود و آنها را دستگیر کند . بعد از آنکه مشخص می شود لتی (رودریگوئز) در سرقت لندن دست دارد ، تورتو هم قاطی ماجرا می شود ...
هنگامی که خالق یک دنیای واقعیت مجازی به نام اوئِیسیس میمیرد، ویدیویی منتشر میکند که در آن تمام کاربران اوئِیسیس را به چالش پیدا کردن تخممرغ عید پاکش دعوت میکند، که به تبع آن تمام ثروت او به فرد یابنده اختصاص مییابد. وِید واتس اولین سرنخ را پیدا کرده و مسابقهای برای یافتن تخممرغ آغاز میکند.
برنده 3 جایزه اسکار. همچنین 165 جایزه و نامزد دریافت 168 جایزه دیگر.
دانشجویی بنام مارک زوکربرگ در سال ۲۰۰۴ و در دانشگاه هاوارد شبکه ای را بنام «فیس بوک» راه اندازی میکند. در ابتدا استفاده کنندگان آن محدود به دانشجویان دانشگاه هاروارد میشد اما چندی بعد تمام دنیا توانستند از این شبکه اجتماعی استفاده کنند. مارک دانشگاه هاروارد را رها میکند تا رویای خود را به حقیقت رساند و فیس بوک را تبدیل به چهارمین سایت پر ترافیک دنیا با 200 میلیون کاربر فعال میکند …
داستان این فیلم درباره مادر جوانی است که بعد از حملهی یک موجود بیگانه به زمین، تلاش میکند تا دو فرزند خود را از طریق رودخانه به پناهگاه امنی برساند. این مادر به فرزندان خود آموخته تا برای آگاهی از خطرات، از گوشهای خود به خوبی استفاده کنند؛ او چشمان خود و بچههایش را با چشمبندهایی بسته است. ماجراهای فیلم جعبه پرنده براساس رمانی به همین نام و به نوشتهی جاش مالرمن، ساخته شده است. داستان این فیلم در آیندهای نزدیک رخ میدهد.
، تارزان پس از مدت ها زندگی با حیوانات وحشی و درنده به کنگو باز می گردد تا بتواند کمی زندگی در شهر را تجربه کند . او برای یکی از بازرگانان آن جا شروع به کار می کند، غافل از ااینکه در دام یک طرح مرگبار افتاده است و هیچ راهی برای نجات و رهایی خود از آن نقشه پلید ندارد. اما در ادامه...
Danny Trejo بار دیگر بازگشته است تا در بی رحم ترین، خشن ترین ، خونین ترین مسابقه ی اتومبیل رانی تاریخ شرکت کند. بعد از حمله ای برای زندانی کردن یکی از راننده های افسانه ای به نام Frankenstein ، یکی از مامورین نیروهای ویژه Gibson ، تصمیم میگیرد برای دستگیر کردن فرانکشتاین وارد این مسابقه ی مرگ شود و ...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 16 جایزه و نامزد دریافت 19 جایزه دیگر.
سفينه ي «نوسترومو» براي انجام پژوهش هاي فضايي به کهکشان فرستاده و يکي از سرنشينان آن به نام «کين» (هرت) ناخواسته باعث ورود موجودي ناشناخته به درون سفينه مي شود. موجودي که خيلي سريع رشد مي کند و به نظر مي رسد هدفي جز کشتار و نابودي نداشته باشد..
داستان انیمیشن در جزیره ای جریان دارد که مملو از پرندگان شاد و سرخوش می باشد که با آرامش در کنار یکدیگر زندگی می کنند. اما زمانی که خوک های سبز مرموز به جزیره می آیند، سه پرنده به نامهای: “قرمز”، “چاک” و “بمب” باید بفهمند خوک ها در آن جزیره به دنبال چه چیزی هستند…
داستان فیلم دربارهی ۳ سالمند است که با حقوق کم بازنشستگی زندگی میکنند و حتی بعضی وقتها مجبور هستند غذای سگ خود را نیز بخاطر مشکلات مالی کم کنند. آنها تصمیم میگیرند که این طور زندگی دیگر فایده ندارد و میخواهند با هم به سرقت یک بانک بپردازند. اما مشکل اینجاست که آنها حتی استفاده از تفنگ را نیز یاد ندارند...
ورنا (امیلیا کلارک) یک پرستار جوان است که استخدام شده تا از یک پسر جوان کر و لال در قلعه ای واقع در توسکانی مراقب کند. پس از گذشت مدتی، ورنا متقاعد میشود که این پسر تحت طلسم یک شحصیت قدرتمند و مرموز قرار گرفته است...