یک دختر فرستاده می شود تا برای کریسمس در مزرعه اسب های مادربزرگش بماند. او با اسب مادربزرگش دوست می شود و مصمم می شود تا مزرعه را از سلب مالکیت نجات دهد....
سه دانشآموز فارغالتحصیل به نامهای ویلی، فتی و یایا که هیچ ایدهای در آینده ندارند، اکنون با بزرگترین چالش فراتر از تصورشان روبرو هستند: دوستشان کاکا با یک نوزاد در آغوش از استرالیا بازگشته است!..
چارلی یک مرد بیست و چند سالهی بیانگیزه است که هنوز در خانه با مادر و ناپدریاش زندگی میکند و عاشق زن جوانی که در یک رابطهی جدی با دوستپسرش است، میشود.
این فیلم الهام گرفته از وقایع واقعی است و به یک روزنامه نگار جوان می پردازد که به همراه یک گروه تلویزیونی فرانسوی به رهبری یک گزارشگر ارشد به ترانسیلوانیا می رود تا به پرونده یک فاحشه جوانی که از فرانسه به کشور بازگردانده شده است رسیدگی کند...
یک فیلمساز و شخصیت هایش با هم وارد یک پروژه تحقیقاتی شخصی درباره صمیمیت می شوند. در مرز بین واقعیت و داستان، مرا لمس نکن، سفرهای احساسی لورا، توماس و کریستین را دنبال میکند و بینشی عمیقاً همدلانه از زندگی آنها ارائه میکند...
راجر که در زندگی عاشقانه و مالی شکست خورده، سعی میکند با تایلر رابطه برقرار کند. اما جی، همکار آتشنشان و خوشتیپ تایلر، اجازه نمیدهد این رابطه شکل بگیرد...
پس از اینکه زنی پسرش را میبرد و برای فرار از یک ازدواج نادرست به کالیفرنیا میرود، متوجه میشود که برای ربودن پسر تحت تعقیب قرار گرفته است. او باید زندگی و آزادی خود را برای محافظت از فرزندش به خطر بیندازد...
زندگی مارک میلر عالی به نظر می رسد. او یک شغل عالی، خانه بزرگ و همسر شگفت انگیزی دارد. چیزی که برخی فقط در مورد آن خواب می بینند واقعیت اوست. اما از یک ثانیه به بعد اتفاقی می افتد که همه چیز را تغییر می دهد. یک روز رئیسش به او می گوید که شرکتش در آستانه ورشکستگی است، بنابراین او را اخراج می کنند...
این فیلم به مسائل قومیت و تعلق می پردازد و احساسی را که در آن سوی مرزها وجود دارد، نه تنها از لحاظ جابجایی به خارج از مرزهای یک کشور، بلکه از نظر مبارزه برای حضور در حاشیه یک جامعه، به مخاطب منتقل می کند...
در سال 1995، در خارج از گوتنبرگ، یک نوجوان سوئدی در مقابل یک قلدر نئونازی ایستادگی می کند که منجر به درگیری خشونت آمیزی می شود که توجه ملی را به خود جلب می کند...